جدول جو
جدول جو

معنی نیواد - جستجوی لغت در جدول جو

نیواد
شجاعت، (برهان قاطع) (انجمن آرا)، ظاهراً برساختۀ فرقۀ آذر کیوان است، (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نشواد
تصویر نشواد
(پسرانه)
نام پهلوانی تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیوزاد
تصویر نیوزاد
(پسرانه)
پهلوان زاده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیوان
تصویر نیوان
(دخترانه)
نیواندخت، نام مادر انوشیروان، همسر قباد پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
(وَ)
دوائی است که آن راحرمل عامی گویند و آن نوعی از سداب کوهی است. (از برهان). آن را نیوند مریم نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به نیوند مریم شود، فهم و آن حصول معانی است مر نفس انسانی را. (از انجمن آرا) (از برهان). مجعول است و ظاهراً برساختۀ آذرکیوانیان است
لغت نامه دهخدا
پاینده، بی زوال، (برهان قاطع) (انجمن آرا)، ظاهراً از برساخته های فرقۀ آذرکیوان است
لغت نامه دهخدا
(نیوْ)
پهلوان زاده. پهلوان نسب:
نوازید و مالید و زین برنهاد
برو برنشست آن یل نیوزاد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(نیوْ)
بر وزن دیوزاد، انتظام. حالتی مر نفس را که ترتیب و تقدیر امور کند. (از برهان). ظاهراً از مجعولات دساتیر آذرکیوان است
لغت نامه دهخدا
جو، مابین زمین و آسمان، (انجمن آرا) (برهان قاطع)، از برساخته های دساتیر است، رجوع به فرهنگ دساتیر ص 373 شود
لغت نامه دهخدا
صبر، مقاومت نفس با هوا، (آنندراج)، ظاهراً برساختۀ فرقۀ آذرکیوان است، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
تمیز، قوتی که فرق میان حق و باطل به او میسر شود، (برهان قاطع) (آنندراج)، ظاهراً از برساخته های فرقۀ آذر کیوان است، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
(نَشْ)
نام پهلوانی تورانی است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
سوراخی را گویند مانند مخزنی به جهت پنهان کردن چیزها. (برهان قاطع) (آنندراج)، به معنی زیان هم هست که به عربی نقصان گویند، و به معنی زبان هم به نظر آمده است که عربان، لسان خوانند، و ظاهراً در این دو معنی تصحیف خوانی شده باشد. (از برهان قاطع). نواد که در برهان (قاطع) آمده لفظ مجعول و غلط است. (یادداشت مؤلف). از برساخته های دساتیر است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 271 شود
لغت نامه دهخدا
(فَ مَ)
نودان. (منتهی الارب). به هر سو خمیدن از خواب. (آنندراج). نود. (از اقرب الموارد). نیز رجوع به نود شود
لغت نامه دهخدا
نیوند مریم یکی از گونه های سداب کوهی است که به آن هزار اسپند نیز گویند و بعربی حب المحلب نیز خوانند، پیوند مریم. توضیح بنظر می آید مرادف حب المحلب بعلت شباهت املائی نیوند میریم یا پیوند مریم است و صحیح نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیاد
تصویر نیاد
طبیعت
فرهنگ واژه فارسی سره