- نیمتاج (دخترانه)
- نیم (فارسی) + تاج (فارسی) تاج کوچک آراسته به جواهر
معنی نیمتاج - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نیماتاج تاج پارسی است تاج کوچک مرصع بجواهر جقه، تاجی که از دیبای مرسع بجواهر سازند و بر سر عروس گذارند: (جامه ای دارد زلعل و نیم تاجی از لباب عقل و دانش بر دو شد تا ایمن از وی نغنوی (حافظ. 3678 در وصف دختر رز)
نوعی وسیله زینتی شبیه تاج نیمه که بر سر عروس می گذارند
تاج کوچک مرصع، جقه
جایی که نی فراوان روییده باشد، نیزار
انیاز بی نیاز
نیم نیم
چیز مستعمل اما قابل استفاده بین نو و کهنه: کفش نیمدار کت نیمدار
جاییس که در آن نی فراوان روید: نی زار
چیز مستعمل اما قابل استفاده
نیم نیم
پوست بز که آنرا دباغی کرده باشند
پوست دباغی شدۀ بز، پرنداخ، پرانداخ، اپرنداخ، پرندخ، ساختیان، کوزکانی، سختیان، گوزگانی، لکا
پوست بز دباغی شده
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نام آور، نامور، کمان، نامی مازندرانی، علی اسفندیاری متخلص به نیما یوشیج شاعر معروف ایرانی قرن چهاردهم
نسل و نژاد، آنچه از گله و رمه زاییده شود، بچه ای که از چهارپایان به وجود آید
بچه ای که از چهارپایان بوجود آید