جدول جو
جدول جو

معنی نیاح - جستجوی لغت در جدول جو

نیاح
گریه و زاری
تصویری از نیاح
تصویر نیاح
فرهنگ لغت هوشیار
نیاح
گریه و زاری کردن، شیون کردن بر مرگ کسی، گریه و زاری، شیون
تصویری از نیاح
تصویر نیاح
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نیاحت
تصویر نیاحت
گریه و زاری و شیون کردن بر مرگ کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیاحه
تصویر نیاحه
از ریشه پارسی نیوه گری انوییدن موییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیاز
تصویر نیاز
(دخترانه)
حاجت، احتیاج
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیاز
تصویر نیاز
احتیاج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نیاد
تصویر نیاد
طبیعت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سیاح
تصویر سیاح
گردشگر
فرهنگ واژه فارسی سره
می، شبانگاه، جمع ریح، بادها جمع ریح بادها. یا ریاح احشا روماتیسم احشائی. یا ریاح طیاری روماتیسم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیاح
تصویر تیاح
هم آوای سیاح: توسن اسپ سرخوش اسپ سرکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاح
تصویر سیاح
بسیار سیر کننده، سیاحت کننده و جهانگرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شیاح
تصویر شیاح
پرهیز کردن، کوشیدن، تنگی کمیابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نباح
تصویر نباح
بانگ کردن سگ، بانگ سگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نکاح
تصویر نکاح
عقد زناشویی بستن، عقد ازدواج، زناشویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریاح
تصویر ریاح
ریح ها، بادها، هواهای متحرک، جمع واژۀ ریح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صیاح
تصویر صیاح
گاوچران، از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی شامل ۲۲ ستاره به صورت مردی ایستاده که عصایی در دست دارد، گاوران، عوّاء، عوا، بقّار، حارس الشّمال، حارس السّماء، طارد الدبّ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیات
تصویر نیات
نیت ها، قصدها، عزم ها، آهنگ ها، جمع واژۀ نیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیاز
تصویر نیاز
حاجت، میل و خواهش، عشق و آرزو، تحفه و هدیۀ درویشان، نذری که برای گرفتن مراد و حاجت به کسی یا جایی بدهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیام
تصویر نیام
غلاف شمشیر و خنجر، در علم زیست شناسی غلاف برگ یا گل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاح
تصویر سیاح
کسی که بسیار سیاحت و جهانگردی کند، بسیار سیاحت کننده
گردشگر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، گیتی خرام، رهگیر، توریست، گیتی نورد، جهانگرد، سائح، جهان نورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صیاح
تصویر صیاح
فریاد کردن آنکه بانگ کند و صیحه بزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضیاح
تصویر ضیاح
شیر تنک شیر آبکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیاح
تصویر فیاح
(مبنی بر کسر است) تاراج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیاح
تصویر لیاح
سپیده دم، سپید، گاو نر سپید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نباح
تصویر نباح
بانگ سگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نایح
تصویر نایح
زن نوحه کننده وزاری کننده برشوی، جمع نوح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجاح
تصویر نجاح
کامیاب و پیروز شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصاح
تصویر نصاح
دوزنده رشته نخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقاح
تصویر نقاح
گوارا، ناب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواح
تصویر نواح
نیوه گری مویه گری از ریشه پارسی بنگرید به نوحه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکاح
تصویر نکاح
زن کردن، تزویج، شوی کردن، ازدواج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیام
تصویر نیام
غلاف شمشیر، کارد خنجر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیاک
تصویر نیاک
نیا جد: (ایا شاهی که ملک تو قدیم است (قدیمی) از ادهاکا. نیاکت بوده پاک (در اصل: بردباک) از اژدهاکا) (دقیقی. لفا اق. 253 با تصحیح دهخدا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیاق
تصویر نیاق
جمع ناقه، ماده شتران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیاع
تصویر نیاع
زن بلند و بالا، شتر بلند بالا
فرهنگ لغت هوشیار