- نگین (دخترانه)
- گوهر قیمتی، سنگ روی انگشتر و جواهرات، سنگ قیمتی و زینتی که بر روی انگشتر گوشواره و جز آنها کار می گذارند
معنی نگین - جستجوی لغت در جدول جو
- نگین
- آنچه بر روی انگشتری نصب کنند،
برای مثال نگین تویی و چو انگشتری ست ملک جهان / بها و قیمت انگشتری بود ز نگین ، سنگ قیمتی و گوهر که بر روی چیزی نصب کنند(امیرمعزی - ۵۵۷)
- نگین
- گوهر و سنگ قیمتی که بروی انگشتری نصب کنند، فیروزه و لعل و یاقوت و الماس یا دیگر سنگهای قیمتی که در نگین دان حلقه انگشتر گذارند
- نگین ((نِ))
- سنگ قیمتی که روی انگشتر نصب کنند، مهر پادشاهان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نگین: گفتند این تخیل چنانست چون مهر پذرفتن موم از نگینه انگشتری
گوناگون، رنگ گرده
تنگ ضیق
سخت، باوقار، صلب، ثقیل، وزین، گرانبها، قیمتی
ننگ دار، بدنام، زشت و رسوا
رنگی، رنگ دار، دارای رنگ، رنگ شده، رنگارنگ، برای مثال شیشه های رنگ رنگ آن نور را / می نماید اینچنین رنگین به ما (مولوی۱ - ۷۶۶) ، کنایه از پر از غذاهای گوناگون، کنایه از فریبنده، برای مثال از این رنگین سخن، خاقانیا، بس / که باده رنگ جویی در نگیرد (خاقانی - ۵۹۸)
عیب دار، معیوب و زشت
شرم آور
ساخته شده از سنگ، مقابل سبک، گران، ثقیل، وزین، کنایه از باوقار
Colorful
Onerous, Ponderous, Stodgy, Unwieldy, Weighty, Heavy, Hefty
тяжелый , громоздкий , обременительный , тяжёлый , тяжёлый , неудобный , тяжелый
яркий
farbenfroh
schwer, gewichtig, beschwerlich, schwerfällig, unhandlich
кольоровий
важкий , незручний
kolorowy
ciężki, uciążliwy, niewygodny
五彩缤纷的
重的 , 繁重的 , 笨重的 , 沉重的 , 难以处理的
pesado, oneroso, ponderoso, incômodo
colorido
colorato
pesante, oneroso, ponderoso, ingombrante
colorido