جدول جو
جدول جو

معنی نگین - جستجوی لغت در جدول جو

نگین
(دخترانه)
گوهر قیمتی، سنگ روی انگشتر و جواهرات، سنگ قیمتی و زینتی که بر روی انگشتر گوشواره و جز آنها کار می گذارند
تصویری از نگین
تصویر نگین
فرهنگ نامهای ایرانی
نگین
آنچه بر روی انگشتری نصب کنند، برای مثال نگین تویی و چو انگشتری ست ملک جهان / بها و قیمت انگشتری بود ز نگین (امیرمعزی - ۵۵۷)، سنگ قیمتی و گوهر که بر روی چیزی نصب کنند
تصویری از نگین
تصویر نگین
فرهنگ فارسی عمید
نگین
گوهر و سنگ قیمتی که بروی انگشتری نصب کنند، فیروزه و لعل و یاقوت و الماس یا دیگر سنگهای قیمتی که در نگین دان حلقه انگشتر گذارند
فرهنگ لغت هوشیار
نگین
((نِ))
سنگ قیمتی که روی انگشتر نصب کنند، مهر پادشاهان
تصویری از نگین
تصویر نگین
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نگینه
تصویر نگینه
(دخترانه)
نگین + های تشبیه، مانند نگین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نگینا
تصویر نگینا
(دخترانه)
موسیقی، آواز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نگینه
تصویر نگینه
نگین: گفتند این تخیل چنانست چون مهر پذرفتن موم از نگینه انگشتری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنگین
تصویر بنگین
(دخترانه)
زندانی ابد (نگارش کردی: بهنگین)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رنگین
تصویر رنگین
گوناگون، رنگ گرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنگین
تصویر تنگین
تنگ ضیق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگین
تصویر سنگین
سخت، باوقار، صلب، ثقیل، وزین، گرانبها، قیمتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ننگین
تصویر ننگین
ننگ دار، بدنام، زشت و رسوا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رنگین
تصویر رنگین
رنگی، رنگ دار، دارای رنگ، رنگ شده، رنگارنگ، برای مثال شیشه های رنگ رنگ آن نور را / می نماید اینچنین رنگین به ما (مولوی۱ - ۷۶۶)، کنایه از پر از غذاهای گوناگون، کنایه از فریبنده، برای مثال از این رنگین سخن، خاقانیا، بس / که باده رنگ جویی در نگیرد (خاقانی - ۵۹۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ننگین
تصویر ننگین
عیب دار، معیوب و زشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنگین
تصویر رنگین
((رَ))
ملون، گوناگون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سنگین
تصویر سنگین
((سَ))
از جنس سنگ، ثقیل، گران، باوقار، اثری هنری که فهمیدنش بر هر کسی ممکن نباشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ننگین
تصویر ننگین
شرم آور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سنگین
تصویر سنگین
ساخته شده از سنگ، مقابل سبک، گران، ثقیل، وزین، کنایه از باوقار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگین
تصویر سنگین
Onerous, Ponderous, Stodgy, Unwieldy, Weighty, Heavy, Hefty
دیکشنری فارسی به انگلیسی
тяжелый , громоздкий , обременительный , тяжёлый , тяжёлый , неудобный , тяжелый
دیکشنری فارسی به روسی
schwer, gewichtig, beschwerlich, schwerfällig, unhandlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
важкий , незручний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ciężki, uciążliwy, niewygodny
دیکشنری فارسی به لهستانی
重的 , 繁重的 , 笨重的 , 沉重的 , 难以处理的
دیکشنری فارسی به چینی
pesado, oneroso, ponderoso, incômodo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
pesante, oneroso, ponderoso, ingombrante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی