جدول جو
جدول جو

معنی نگهبانی - جستجوی لغت در جدول جو

نگهبانی
مراقبت، محافظت، پاسبانی، کشیک دادن، محلی که نگهبان در آنجا انجام وظیفه می کند
تصویری از نگهبانی
تصویر نگهبانی
فرهنگ فارسی عمید
نگهبانی
(نِ گَ)
پاسداری. رعایت. نگه داری. تعهد: و نگه دارد آنچه در عهدۀ نگهبانی اوست از کار خلق خدایش. (تاریخ بیهقی ص 311). سلوک کن... در رعایت آنچه ما آن را در نظر تو زینت دادیم و در پاسداری و نگهبانی آن. (تاریخ بیهقی ص 313). فکر و تدبیرش صرف نمی شود مگر در نگهبانی حوزۀ اسلام. (تاریخ بیهقی ص 312).
یکی باب عدل است و تدبیر و رای
نگهبانی خلق و ترس خدای.
سعدی.
سپه را نگهبانی شهریار
به از جنگ در حلقۀ کارزار.
سعدی.
، پاسبانی:
چون شدم غایب از درت به ارزانی
نیک مردی بنشاندم به نگهبانی.
منوچهری.
، مراقبت. ترصد:
صحبت ما به نگهبانی دم می گذرد
تیغ بر کف همه جا پشت سر خود داریم.
صائب
لغت نامه دهخدا
نگهبانی
حفاظت حراست محافظت، قراولی کشیک
تصویری از نگهبانی
تصویر نگهبانی
فرهنگ لغت هوشیار
نگهبانی
محافظت، مراقبت، نگاهبانی
تصویری از نگهبانی
تصویر نگهبانی
فرهنگ فارسی معین
نگهبانی
حراست
تصویری از نگهبانی
تصویر نگهبانی
فرهنگ واژه فارسی سره
نگهبانی
پاسبانی، پاسداری دیده بانی، حراست، حمایت، محارست، محافظت، مراقبت، مواظبت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
پاسبان، مراقب، نگهدارنده، مرزبان، فرمانده سپاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نگاهبانی
تصویر نگاهبانی
نگهبانی، مراقبت، محافظت، پاسبانی، کشیک دادن، محلی که نگهبان در آنجا انجام وظیفه می کند
فرهنگ فارسی عمید
(نِ)
حراست و نگهداشت چیزی. (آنندراج). محافظت. حراست. (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). مراقبت. حرس. (یادداشت مؤلف). عمل نگاهبان. رجوع به نگاهبان و نگهبانی شود، (اصطلاح نظامی) قراولی. کشیک. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نگاهبانی
تصویر نگاهبانی
حفاظت حراست محافظت، قراولی کشیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
نگهدارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگاهبانی
تصویر نگاهبانی
محافظت، مراقبت، نگهبانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
((نِ گَ))
پاسبان، مراقب، نگاهبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
محافظ
فرهنگ واژه فارسی سره
پاس، حراست، حفاظت، مراقبت، نگهبانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
Custodian, Guardian
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
gardien
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
रक्षक , संरक्षक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
監守 , 守護者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
看守人 , 守护者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
mlinzi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
관리자 , 수호자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
muhafız, koruyucu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
penjaga
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
রক্ষক , রক্ষক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
custodiante, guardião
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
custode, guardiano
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
Hüter, Wächter
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
bewaker
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
охоронець
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
хранитель , страж
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
strażnik
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
custodio, guardián
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مدیریّت، نگهبانی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از نگهبان
تصویر نگهبان
שומר , שׁוֹמֵר
دیکشنری فارسی به عبری