نگاهبانی نگاهبانی نگهبانی، مراقبت، محافظت، پاسبانی، کشیک دادن، محلی که نگهبان در آنجا انجام وظیفه می کند فرهنگ فارسی عمید
نگاهبانی نگاهبانی حراست و نگهداشت چیزی. (آنندراج). محافظت. حراست. (از ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). مراقبت. حرس. (یادداشت مؤلف). عمل نگاهبان. رجوع به نگاهبان و نگهبانی شود، (اصطلاح نظامی) قراولی. کشیک. (فرهنگ فارسی معین) لغت نامه دهخدا
نگهبانی نگهبانی مراقبت، محافظت، پاسبانی، کشیک دادن، محلی که نگهبان در آنجا انجام وظیفه می کند فرهنگ فارسی عمید
نگاهبان نگاهبان پاسبان، مراقب، نگهدارنده، مرزبان، فرماندهِ سپاهدیدِه بان، سرباز یا قراول که بالای بلندی بایستد و هر چه از دور ببیند خبر بدهد، دیدِه وَر، دیدِبان، دیدِه دار، قَراوُل فرهنگ فارسی عمید