جدول جو
جدول جو

معنی نگارنگار - جستجوی لغت در جدول جو

نگارنگار
(پَ)
نگارنگارنده. صورت ساز:
نگار ایزد بی چونی ای نگار رهی
زهی نگارنگار و زهی نگارگری.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فشارنگار
تصویر فشارنگار
ابزاری برای ترسیم فشار هوا، باروگراف
فرهنگ فارسی عمید
ماده ای چسبناک که از نوعی جلبک دریایی به نام آلگ جاوه گرفته می شود و برای آهار دادن پارچه و در آزمایشگاه ها برای کشت میکروب به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نگارگر
تصویر نگارگر
نقاش، صورتگر
فرهنگ فارسی عمید
(شَ / شِ لَ دَ / دِ)
بمعنی عارض درگاه شاه که حضور و غیبت مردم خبر دهد و او را به عربی حاجب گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). کسی که اجازه نامۀ ورود به دربار را صادر می نمود. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(خِفْ فَ)
مخفف گوهرنگار:
زگوهر است شها روی تیغ تو بنگار
گهرنگار بدست گهرنثار تو باد.
سوزنی.
رجوع به گوهرنگار شود
لغت نامه دهخدا
(نِ)
منقش. مزین. مزوق. نگارین. به نگار. (یادداشت مؤلف). مرصع:
برابر سر بت کله ای فروهشتند
نگارکار به یاقوت و بافته به درر.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(نِ گَ)
نقاش. (تفلیسی) (آنندراج) (از مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). مصور. رسم کننده. (ناظم الاطباء). صورتگر. چهره گشا. نگارنده. (یادداشت مؤلف) :
چندان نگار دارد رویش که هر زمان
حیران شود نگارگر اندر نگار او.
فرخی.
با حله ای بریشم ترکیب او سخن
با حله ای نگارگر نقش او زبان.
فرخی.
چو جامۀ نگارگر شود هوا
نقطّ زر شود بر او نقای او.
منوچهری.
نگارگر فلک جادوی بهارآرای
بهاری آورد اینک چو صدهزار نگار.
مسعودسعد.
باد صبا نگارگر بوستان شده ست
در بوستان چگونه توان بود بی نگار.
امیرمعزی (از آنندراج).
نسخۀ چشم و ابرویت پیش نگارگر برم
گویمش اینچنین بکش صورت قوس و مشتری.
سعدی.
، بت ساز. بتگر:
خرد و جان بود نگارپرست
تا چنوئی نگارگر باشد.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
نقاش صورتگر: چو جامه نگار گر شود هوا نقط زر شود بر او نقای او. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نگارگر
تصویر نگارگر
((ن گَ))
نقاش، صورتگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آگارآگار
تصویر آگارآگار
سریشم چینی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تارنگار
تصویر تارنگار
وبلاگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نگارگر
تصویر نگارگر
نقاش
فرهنگ واژه فارسی سره
صورتگر، طراح، مصور، نقاش
فرهنگ واژه مترادف متضاد
صدای آتش تند، گرگر آتش، پیوسته، پیاپی
فرهنگ گویش مازندرانی