نگارنگار نگارنگار نگارنگارنده. صورت ساز: نگار ایزد بی چونی ای نگار رهی زهی نگارنگار و زهی نگارگری. سوزنی لغت نامه دهخدا
بارنگار بارنگار بمعنی عارض درگاه شاه که حضور و غیبت مردم خبر دهد و او را به عربی حاجب گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). کسی که اجازه نامۀ ورود به دربار را صادر می نمود. (فرهنگ نظام) لغت نامه دهخدا