جدول جو
جدول جو

معنی نکراء - جستجوی لغت در جدول جو

نکراء
(نَ کَ)
روش. طور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال: استمشی فلان نکراء، أی لوناً مما یسهله عند شرب الدواء. (منتهی الارب) ، یعنی به رنگ همان دوائی که آشامیده بود طبیعت وی اجابت کرد. (ناظم الاطباء) ، بلا. سختی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نکراء
(نُ)
دهاء. فطنت. زیرکی. (یادداشت مؤلف) ، شیطنت. بدذاتی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
نکراء
زیرکی هشیاری، زشت ناپسند، زیرک تیز هوش زیرکیدها، سختی شدت
تصویری از نکراء
تصویر نکراء
فرهنگ لغت هوشیار
نکراء
((نُ))
زیرکی، سختی، شدت
تصویری از نکراء
تصویر نکراء
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نکرا
تصویر نکرا
دها، زیرکی، شدت، سختی، زشت، ناپسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نظراء
تصویر نظراء
نظیرها، مثل ها، مانندها، مساوی ها، همدوش ها، جمع واژۀ نظیر
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
اکرا. تأخیر کردن در امری. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). تأخیر کردن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (دهار).
لغت نامه دهخدا
(نَ)
ناقه نکداء، اشتری بی شیر. (مهذب الاسماء). ناقۀ بی شیر. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از متن اللغه) ، شترمادۀ بسیارشیر. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از متن اللغه) ، آن اشتر که بچۀ او نزید و او همیشه بسیارشیر باشد. (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب) (از آنندراج) (ازمتن اللغه). ج، نکد، شوم عسر. (اقرب الموارد). نکد. (منتهی الارب). تأنیث انکد. رجوع به انکد و نیز رجوع به نکد شود. ج، نکد
لغت نامه دهخدا
(نَ کِ)
جمع واژۀ نکره. رجوع به نکره شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
از اتباع سکران است: رجل سکران نکران. (ناظم الاطباء). رجوع به سکران شود
لغت نامه دهخدا
(نُ صَ)
جمع واژۀ نصیر
لغت نامه دهخدا
(نَ)
تأنیث انمر. آنچه بر آن خجک های سیاه سپید بود. (از منتهی الارب) (از آنندراج). رجوع به انمر شود
لغت نامه دهخدا
(نُ حَ)
جمع واژۀ نحیر. رجوع به نحیر شود
لغت نامه دهخدا
(نُ)
جحود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نُ طَ)
جمع واژۀ ناطر. رجوع به ناطر شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
مزد مستأجر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مزد و اجرت مستأجر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(رَقْ یَ)
کرایه دادن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). مکاراه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به مکاراه، کرا و کرایه دادن شود
لغت نامه دهخدا
(نُ ظَ)
جمع واژۀ نظیر. رجوع به نظیر شود: و بر نظرای خود از رودکی و رازی بدان شعر فایق شده. (تاریخ قم ص 11)
لغت نامه دهخدا
اجرت، مزد، کرایه، کرایه دادن، ستور و جز آنرا بمزد دادن، مزد مستاجر کرایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکرا
تصویر نکرا
زیرکیدها، سختی شدت
فرهنگ لغت هوشیار
نکبا در فارسی باد کژ باد نا مساعد بادی که از جهت وزش خود منحرف گرددباد گژ. یا نکباء (نکبای) نکبت. (تشبیهی) نکبت مانند نکباء: در آن وقت که نکبای نکبت او وزیدن گرفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصراء
تصویر نصراء
جمع نصیر یاری کنندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نظراء
تصویر نظراء
جمع نظیر، مانندگان همتایان جمع نظیر
فرهنگ لغت هوشیار
سلاک دادن خانه، سلاک دادن ستور (سلاک کرایه)، دیر کردن، سخن به درازا کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکباء
تصویر نکباء
((نَ))
باد نامساعد
فرهنگ فارسی معین
جانوران تنبل و سست
فرهنگ گویش مازندرانی