جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نکباء

نکباء

نکباء
نکبا در فارسی باد کژ باد نا مساعد بادی که از جهت وزش خود منحرف گرددباد گژ. یا نکباء (نکبای) نکبت. (تشبیهی) نکبت مانند نکباء: در آن وقت که نکبای نکبت او وزیدن گرفت
فرهنگ لغت هوشیار

نکبات

نکبات
نکبت ها، مصیبت ها، رنج ها، سختی ها، خواری ها، بیچارگی ها، جمعِ واژۀ نکبت
نکبات
فرهنگ فارسی عمید

عکباء

عکباء
لفچن: زن کسی را گویند که لب های ستبر شتر وار داشته باشد، درشت اندام: زن
فرهنگ لغت هوشیار

نجباء

نجباء
جمع نجیب، مردمان نجیب بزرگزادگان گرامی گوهران، ناصح ملک شه ایران ایرانشاه آن که نزادازنجبادهرچنومنتجبی. (سنائی. مصف. 320)، چهل تن اندکه اموربندگان واصلاح حال وکارآنان رابعهده دارندودرحقوق خلق تصرف میکنند، نژادگان والا گهران بزرگ تباران بر گزیدگان
فرهنگ لغت هوشیار

نقباء

نقباء
جمع نقیب، سالاران سر رستگان سر گروهان و درون دانان که سیسد تنند جمع نقیب: نقیبان، آنهایی هستند که بر ضمایر مردم مطلعند و آنهاسیصد نفرند
فرهنگ لغت هوشیار

نکراء

نکراء
زیرکی هشیاری، زشت ناپسند، زیرک تیز هوش زیرکیدها، سختی شدت
نکراء
فرهنگ لغت هوشیار

نکبات

نکبات
جمع نکبه، رنج ها خواری ها نگو ساری ها پلاسک ها جمع نکبت: مصیبتهارنجها: مردم در ایام دولت از نکبات متاثر نگردد
فرهنگ لغت هوشیار