جدول جو
جدول جو

معنی نژادپرست - جستجوی لغت در جدول جو

نژادپرست
عنصريٌّ
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به عربی
نژادپرست
Racist
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به انگلیسی
نژادپرست
raciste
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به فرانسوی
نژادپرست
เชื้อชาติผูกพัน
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به تایلندی
نژادپرست
نسل پرست
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به اردو
نژادپرست
人種差別的な
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به ژاپنی
نژادپرست
גזעני
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به عبری
نژادپرست
razzista
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
نژادپرست
racista
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
نژادپرست
rasistyczny
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به لهستانی
نژادپرست
расистский
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به روسی
نژادپرست
расист
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به اوکراینی
نژادپرست
racistisch
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به هلندی
نژادپرست
rassistisch
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به آلمانی
نژادپرست
जातिवादी
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به هندی
نژادپرست
racista
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به پرتغالی
نژادپرست
জাতিবিদ্বেষী
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به بنگالی
نژادپرست
rasis
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
نژادپرست
ırkçı
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
نژادپرست
인종차별주의적인
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به کره ای
نژادپرست
mbaguzi
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به سواحیلی
نژادپرست
种族主义的
تصویری از نژادپرست
تصویر نژادپرست
دیکشنری فارسی به چینی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نادرست
تصویر نادرست
غلط، شکسته، معیوب، شخص متقلب و بدکار
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
عابدالتماثیل. (یادداشت مؤلف). صورت پرست. بت پرست:
خرد و جان بود نگارپرست
تا چنوئی نگارگر باشد.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(دَ)
نشاطمند. شادمان. خوشحال، آنکه به عیش و عشرت می گذراند. (ناظم الاطباء). عیاش و خوش گذران:
چونکه بهرام شد نشاطپرست
دیده درنقش هفت پیکر بست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَنْ دَ / دِ)
پرستندۀ باد. مجازاً، هوی پرست. هوسباز:
پیش آن بادپرستان بشکوه
کوه ثهلان شوم انشأاﷲ.
خاقانی، معرف را نیز گویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). معرف که بادفروش نیز گویند. رجوع به بادپران، بادفروش، بادخان و بادپر شود، جای گذار باد در فراز و نشیب، اعنی بادگیر. (صحاح الفرس). خانه ای را گویند که بادگیر داشته باشد که باد در آن درآید. (آنندراج). رجوع به بادپروا، بادخن، بادخان و بادگیر شود:
برگذار حملۀ او بوقبیس
تودۀ خاکی شمر در بادخوان.
اثیر اخسیکتی (از آنندراج: بادپروا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
کج معوج، دروغگو، بیمار، ناقص، باطل، متقلب خاین مقابل درست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
((دُ رُ))
شکسته، معیوب، متقلب، دروغگو، بیمار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
باطل، غلط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
Untruthfully, Wrong
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
de forma não verdadeira, errado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
falsamente, incorrecto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
nieprawdziwie, błędny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
неправдиво , неправильный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نادرست
تصویر نادرست
неправдиво , неправильний
دیکشنری فارسی به اوکراینی