جدول جو
جدول جو

معنی نپختگی - جستجوی لغت در جدول جو

نپختگی(نَ پُ تَ / تِ)
پخته نبودن. ناپختگی. مقابل پختگی. رجوع به پختگی شود، خامی. بی تجربگی. کارنادیدگی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ریختگی
تصویر ریختگی
ریزش، ریخته بودن، حالت و چگونگی هر چیز ریخته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیختگی
تصویر پیختگی
حالت و چگونگی پیخته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پختگی
تصویر پختگی
پخته بودن، حالت و چگونگی هر چیز پخته شده، کنایه از آزمودگی، تجربه داشتن، باتجربه بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساختگی
تصویر ساختگی
چیز جعلی و مصنوعی، آمادگی و آراستگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهفتگی
تصویر نهفتگی
نهفته ماندن، پوشیدگی، دورۀ کمون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سوختگی
تصویر سوختگی
حالت سوخته شدن یا سوخته بودن، در پزشکی آسیب بافت پوست ناشی مواد سوختنی و برحسب وسعت و عمق سوختگی به سه درجه تقسیم می شود که درجۀ سوم شدیدترین و خطرناکترین آن است و عفونت و مرگ را به همراه دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شلختگی
تصویر شلختگی
شلخته بودن، وضع و حالت شلخته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناپختگی
تصویر ناپختگی
ناپخته بودن، خامی، ناآزمودگی
فرهنگ فارسی عمید
(پُ تَ / تِ)
خامی. پخته نبودن. خامی گوشت و امثال آن. سلغ، کال بودن میوه. نارس بودن، بی تجربگی. ناآزمودگی. ناسنجیدگی، جلفی. بی وقاری. سبکی. سبکسری. بی احتیاطی. بی وقاری
لغت نامه دهخدا
(پُ تَ / تِ)
نضج. حالت و چگونگی چیزی که پخته باشد. رسیدگی. ینع:
هر یکی با جنس خود در کرد خود
از برای پختگی نم میخورد.
مولوی.
، عقل. حزم. احتیاط. متانت. سنجیدگی. نباهت. وزن. باتجربگی. آزمودگی:
فزون کرد ارچه سفر رود مرد
همان پختگی به بود سود مرد
بکان کندن ار دست تو گشت ریش
مخور غم که سود از زیان است بیش.
امیرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از سوختگی
تصویر سوختگی
حالت سوخته بودن
فرهنگ لغت هوشیار
نهفته ماندن پوشیدگی. توضیح دوره ای که عوامل بیماری زا (میکربها) در بدن بدون علایم ظاهری و آشکار پیشروی میکنند و کم کم سلامت بدن مریض را مختل میسازند و بمرحله ای میرسانند که غفلتا علایم ظاهری مرض آشکار میشود: دوره کمون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نپشتنی
تصویر نپشتنی
شایسته نوشتن نوشتنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلختگی
تصویر شلختگی
کاهل و لا ابالی بودن زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیختگی
تصویر پیختگی
حالت و کیفیت پیخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساختگی
تصویر ساختگی
چگونگی و کیفیت ساخته، ساخته بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریختگی
تصویر ریختگی
ریزش، در قالب قرار دادن فلز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناپختگی
تصویر ناپختگی
بی تجربگی، جلفی، بی وقاری، سبکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پختگی
تصویر پختگی
رسیدگی، چیزی که پخته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلختگی
تصویر شلختگی
((شَ لَ تِ یا تَ))
بی نظمی، بی ترتیبی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سوختگی
تصویر سوختگی
((تَ یا تِ))
عمل سوخته شدن، درد و مصیبتی که عارض شخص شود، اذیت و صدمه ای که به دل وارد آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساختگی
تصویر ساختگی
((تَ یا تِ))
مجهز بودن، آمادگی، مصنوعی، تقلبی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ریختگی
تصویر ریختگی
((رِ تِ))
ریزش، در قالب قرار گرفتن فلز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیختگی
تصویر پیختگی
((تِ))
پیخته بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پختگی
تصویر پختگی
((پُ تِ))
کنایه از کارآزمودگی و باتجربگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهفتگی
تصویر نهفتگی
اختفا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساختگی
تصویر ساختگی
مصنوعی، تقلبی، کذایی، جعلی
فرهنگ واژه فارسی سره
بی تجربگی، خامی، ناشیگری
متضاد: پختگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آزمودگی، حذاقت، سنجیدگی، فهمیدگی، کمال، رسایی، نضج، احتیاط، حزم، دوراندیشی
متضاد: خامی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از ساختگی
تصویر ساختگی
Affected, Factitious, Feigned, Fictitious
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شلختگی
تصویر شلختگی
Sloppiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
رسیدیّگی، بلوغ
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از ساختگی
تصویر ساختگی
затронутый , искусственный , притворный , вымышленный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شلختگی
تصویر شلختگی
неряшливость
دیکشنری فارسی به روسی