نودولت. (غیاث اللغات) (آنندراج). آنکه تازه به مال و دارائی رسیده. مقابل کهن کیسه. تازه به دوران رسیده. (فرهنگ فارسی معین). ندیدبدید. تازه به دولت رسیده: ز نوکیسه مکن هرگز درم وام که رسوائی و جنگ آرد سرانجام. ناصرخسرو. با مردم کم چیز و نوکیسه و... معامله مکن. (منتخب قابوسنامه ص 183). راز خویش با زن مگوی و از مردم نوکیسه وام مگیر و با عوام و فاسق دوستی مدار. (قصص الانبیاء). در راه نوکیسه ای را دید گفت قدری وجوه به من وام بده. (قصص الانبیاء). نقد عمر تو برد خاقانی دهر نوکیسۀ کهن بازار. خاقانی. کی باشد کی که در تو آویزم چون در زر و سیم مرد نوکیسه. (سندبادنامه ص 260). مردم نوکیسه حق شناس نباشد. سیف اسفرنگ. - امثال: از نوکیسه وام مخواه. از نوکیسه قرض مکن، قرض کردی خرج مکن
نودولت. (غیاث اللغات) (آنندراج). آنکه تازه به مال و دارائی رسیده. مقابل کهن کیسه. تازه به دوران رسیده. (فرهنگ فارسی معین). ندیدبدید. تازه به دولت رسیده: ز نوکیسه مکن هرگز درم وام که رسوائی و جنگ آرد سرانجام. ناصرخسرو. با مردم کم چیز و نوکیسه و... معامله مکن. (منتخب قابوسنامه ص 183). راز خویش با زن مگوی و از مردم نوکیسه وام مگیر و با عوام و فاسق دوستی مدار. (قصص الانبیاء). در راه نوکیسه ای را دید گفت قدری وجوه به من وام بده. (قصص الانبیاء). نقد عمر تو برد خاقانی دهر نوکیسۀ کهن بازار. خاقانی. کی باشد کی که در تو آویزم چون در زر و سیم مرد نوکیسه. (سندبادنامه ص 260). مردم نوکیسه حق شناس نباشد. سیف اسفرنگ. - امثال: از نوکیسه وام مخواه. از نوکیسه قرض مکن، قرض کردی خرج مکن
که خرج از کسی جدا دارد. که مال از وی ممتاز دارد، دو کاسه بودن با کسی، مالشان از یکدیگر جدا بودن. (یادداشت مؤلف) : با زن خویشتن دو کاسه مباش وآنچه داری به سوی خود متراش. اوحدی
که خرج از کسی جدا دارد. که مال از وی ممتاز دارد، دو کاسه بودن با کسی، مالشان از یکدیگر جدا بودن. (یادداشت مؤلف) : با زن خویشتن دو کاسه مباش وآنچه داری به سوی خود متراش. اوحدی
دونخه. دوپوده. حوله و رومال و یا دستمال زغب دار کلفتی از پارچۀ سفید که دو سر آن ریسه دار باشد. (ناظم الاطباء). نوعی از رومال یا دستمال. (آنندراج) ، گلیم ریشه دار. (ناظم الاطباء). قسمی از قالین. (آنندراج) ، روپوش. (ناظم الاطباء)
دونخه. دوپوده. حوله و رومال و یا دستمال زغب دار کلفتی از پارچۀ سفید که دو سر آن ریسه دار باشد. (ناظم الاطباء). نوعی از رومال یا دستمال. (آنندراج) ، گلیم ریشه دار. (ناظم الاطباء). قسمی از قالین. (آنندراج) ، روپوش. (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان سدن رستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان، در 15 هزارگزی مغرب گرگان، در دشت مرطوب معتدل هوائی واقع است و 805 تن سکنه دارد. شغل مردمش زراعت و گله داری و پارچه بافی و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
دهی است از دهستان سدن رستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان، در 15 هزارگزی مغرب گرگان، در دشت مرطوب معتدل هوائی واقع است و 805 تن سکنه دارد. شغل مردمش زراعت و گله داری و پارچه بافی و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
که به تازگی آن را از درخت یا بته باز کرده اند: خیار نوچیده. (یادداشت مؤلف). میوه و سبزی و گلی که تازه از درخت چیده باشند و هنوز باطراوت و شاداب و تر و تازه است
که به تازگی آن را از درخت یا بته باز کرده اند: خیار نوچیده. (یادداشت مؤلف). میوه و سبزی و گلی که تازه از درخت چیده باشند و هنوز باطراوت و شاداب و تر و تازه است
به لغت هندی قسمتی از هوفاریقون است. (تحفۀ حکیم مؤمن). ابن بیطار آرد: ناکیسر و ناک کیسر به دو کاف دیده شده که می نویسند لغت هندی است، ماهیت آن درختی عظیم که در بنگاله میشود بقدر درخت گردکان و برگ آن پهن بقدر برگ امرود و گل آن بسیار خوشبو و در پورینه و رنگ پور و دیگر نواحی بنگاله کثیرالوجود و عطر گل آن، خصوص زردی که در میان گل می باشد، میگیرند. بسیار تندبو می باشد و در صندوق عطری که آن باشد عطرهای دیگر رافاسد و (به) بوی خود میگرداند از حدت بوئی که دارد طبیعت آن گرم و خشک است. (از مخزن الادویه ص 556)
به لغت هندی قسمتی از هوفاریقون است. (تحفۀ حکیم مؤمن). ابن بیطار آرد: ناکیسر و ناک کیسر به دو کاف دیده شده که می نویسند لغت هندی است، ماهیت آن درختی عظیم که در بنگاله میشود بقدر درخت گردکان و برگ آن پهن بقدر برگ امرود و گل آن بسیار خوشبو و در پورینه و رنگ پور و دیگر نواحی بنگاله کثیرالوجود و عطر گل آن، خصوص زردی که در میان گل می باشد، میگیرند. بسیار تندبو می باشد و در صندوق عطری که آن باشد عطرهای دیگر رافاسد و (به) بوی خود میگرداند از حدت بوئی که دارد طبیعت آن گرم و خشک است. (از مخزن الادویه ص 556)