جدول جو
جدول جو

معنی نوسیره - جستجوی لغت در جدول جو

نوسیره(نَ / نُو رَ / رِ)
بحث. مباحثه. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). بحث و مباحثه کردن. (انجمن آرا) (آنندراج). برساختۀ فرقۀ آذرکیوان است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 271 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوشینه
تصویر نوشینه
(دخترانه)
نوشین، شیرین، خوشایند، دلپذیر، گوارا، خوش گوار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دوسیده
تصویر دوسیده
چسبیده، چیزی که به چیز دیگر چسبیده باشد، برای مثال چو الماس دوسیده شد بر کباب / به جنبش درآمد ز هر سو عقاب (نظامی۶ - ۱۱۱۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوشینه
تصویر نوشینه
نوشین، شیرین، دلپسند، شفابخش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موستره
تصویر موستره
تیغ سرتراشی، تیغی که با آن موهای سر و صورت را بتراشند، استره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نواسیر
تصویر نواسیر
ناسورها، زخمهایی که آب کشیده و چرک و ورم کرده باشد، زخمی ها، جمع واژۀ ناسور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنوسیاه
تصویر بنوسیاه
ماش، دانه ای گرد به رنگ سبز که از حبوبات و خوارکی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روسیاه
تصویر روسیاه
کسی که چهره اش سیاه باشد، کنایه از عاصی، گناهکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نورسیده
تصویر نورسیده
تازه رسیده، تازه وارد، تازه، نو، کنایه از نوزاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
ازهم دررفته، پوده شده در اثر کهنگی و فرسودگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روستره
تصویر روستره
پارچه ای که با آن دست و رو را خشک کنند، حوله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موسیجه
تصویر موسیجه
پرنده ای شبیه فاخته، قمری، ماسوچه، موسیچهبرای مثال چو موسیجه همه سر بر هوا کش / چو دم سنجه همه دم بر زمین زن (خاقانی - ۳۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از موسیچه
تصویر موسیچه
موسیجه، پرنده ای شبیه فاخته، قمری، ماسوچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوکیسه
تصویر نوکیسه
کسی که تازه به مال و ثروت رسیده
فرهنگ فارسی عمید
(نُ وَ رَ)
تصغیر نار است. (از منتهی الارب). رجوع به نار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سوسیته
تصویر سوسیته
فرانسوی انجمن سازمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
متخلخل و سبک شده بر اثر طول زمان یا علتی دیگر، عفن متعفن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواسیر
تصویر نواسیر
جمع ناسور، ریشینگی ها جمع ناسور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوپیشه
تصویر نوپیشه
کسی که تازه بشغلی مشغول گردیده شاگرد مبتدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکوسیرت
تصویر نکوسیرت
کسی که سیرت او خوب و پسندیده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موستره
تصویر موستره
تیغ سر تراشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسوره
تصویر موسوره
دله
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از گونه های قمری که در تداول اهالی مشهد آنرا موسی کرتقی گویند. توضیح در برخی ماخذ موسیچه به نوعی فاخته اطلاق شده است
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از گونه های قمری که در تداول اهالی مشهد آنرا موسی کرتقی گویند. توضیح در برخی ماخذ موسیچه به نوعی فاخته اطلاق شده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسیره
تصویر باسیره
شاعر، تاریخگو، قصه خوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوسیله
تصویر بوسیله
دستاویز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوسیده
تصویر بوسیده
کسی که او را بوسیده باشند مقبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوسیاه
تصویر بوسیاه
افرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوسیده
تصویر دوسیده
چسبیده، ملصق برای مکیدن، وابسته (بدیگری)، لغزیده، معقد لخته شده
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که صورت و روی او سیاه باشد، بدهکار، عاصی، گنهکار و بد افعال، بدبخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوشیره
تصویر جوشیره
نوعی آش که از آرد سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوسیرس
تصویر اوسیرس
لاتینی تازی گشته سنجد تلخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوسیدن
تصویر نوسیدن
تقلید از مجتهد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پوسیده
تصویر پوسیده
فاسد
فرهنگ واژه فارسی سره
از توابع پل سفید سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی