جدول جو
جدول جو

معنی نورزای - جستجوی لغت در جدول جو

نورزای
(رَ)
نورزاینده، نورافشان، پرنور، روشن:
ای نورزای چشمه دیدی که چند دیدم
در چاه شر شروان ظلمات ظلم بیمر،
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 187)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خورزاد
تصویر خورزاد
(پسرانه)
نام یکی از پسران خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حورزاد
تصویر حورزاد
(دخترانه)
حور (عربی) + زاد (فارسی) زاده حور، زیبا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نوشزاد
تصویر نوشزاد
(دخترانه)
زاده جاوید، بشادی زائیده شده، از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر انوشیروان پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نورهان
تصویر نورهان
(پسرانه)
تحفه، سوغات، ارمغان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هورزاد
تصویر هورزاد
(دخترانه)
زاده خورشید، خوب زاده، اصیل، شریف
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نورهان
تصویر نورهان
آنچه از جایی برای کسی به رسم تحفه و ارمغان بیاورند، راه آورد، سوغات، ارمغان، مژدگانی، برای مثال نوعروسان حجلۀ نوروز / نورهان زرّ و زیور اندازند (خاقانی - ۴۶۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سورنای
تصویر سورنای
سرنا، از سازهای بادی که از لوله ای دراز چوبی یا فلزی با چند سوراخ تشکیل شده، نای رومی، سرغین، شهنا، سورنا، شاهنای، نای ترکی
فرهنگ فارسی عمید
(رَ خوا / خا)
نورافزا. نورفزا. روشنی بخش. که بر نور و روشنائی بیفزاید:
مسکین طبیب را که سیه دید روی حال
کاهش به عقل نورفزای اندرآمده.
خاقانی.
جاه فزای سپهر نیست وجودت که نیست
آینۀ آسمان نورفزای از بخار.
خاقانی.
صورت جام و باده بین معجز دست ساقیان
ماه نو و شفق نگر نورفزای صبحدم.
خاقانی.
بود گویا طفل نورفتار شعر تازه ام
کز لبم تا رفت بیرون بر زبانها اوفتاد.
وهمی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ آ زْ / زِ)
نورزای، رجوع به نورزای شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نور زای
تصویر نور زای
شید زای
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به نوروز: مربوط به جشن نوروز یا ایام نوروز باد نوروزی. یا پادشاه نوروزی (میر نوروزی)، یا مرغ نوروزی. مرغ قهقهه (کاکی)، یا میر نوروزی. یا میر نوروز (میر)، عیدیی که در جشن نوروز دهند: (در اثنای سخن مه پری بر سبیل مزاح از روح افزا نوروزی طلبید... گفت: ای شاه خوبان بنوروزی از برای تو کنزکی خریده ام و پروده ام) (سمک عیار 50: 1)، مالیات عوارضی که بهنگام نوروز وصول میشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نورهان
تصویر نورهان
تحفه هدیه پیشکش ارمغان، مژدگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نورهانی
تصویر نورهانی
نورهان نوراهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نور حی
تصویر نور حی
زیشید روان (نفس)
فرهنگ لغت هوشیار
آذرنگ درفشان شیدا تاپیک روشن منسوب به نور دارای نورمنور مقابل ظلمانی
فرهنگ لغت هوشیار
نوربخش، ستاره نورافشان، چراغ: بهر گام از برای نور پاشی ستاده زنگیی با دور باشی. (نظامی. گنجینه گنجوی. چا. . 2 ص 361)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقرهای
تصویر نقرهای
نکره ای سیمین سیمینه
فرهنگ لغت هوشیار
پیشروی بزنربرسرگله، مانندنخراز عمل کردن پیشاهنگی گله: شیرسهم توبرفکنده بکره گرگ وقصاب رابه نخرازی. (ابوالفرج رشیدی انجمن)
فرهنگ لغت هوشیار
نالایق ناسزاوارغیرمستحق، نانجیب فرومایه، جمع ناسزایان ناسزاآن (قد) مقابل سزاسزاوار، کاربد ناصواب
فرهنگ لغت هوشیار
در گذشته چون زن آبستنی که زادنش نزدیک بود می مرد او را رد گور می نهادند و شخصی را روی گور می گماشتند ونی یا لوله ای از درون گور به بیرون می گذاشتند تا چون کودک زاده شود صدایش از آن لوله شنیده شود و گور را بشکافند و بیرون آورند. عامه این کودکان را گورزا می گفتند و معتقد بودند که چنین کودکی کوتاه قد خواهد شد، کوتاه قد کوتوله: درخت کوتاهی که مثل گورزا ها رشد نکرده مانده بود دیده میشد
فرهنگ لغت هوشیار
سازیست بادی که از چوبی مخصوص ساخته شود این ساز در غالب نقاط ایران موجود است و آنرا همراه دهل نوازند اندازه آن در نواحی مختلف فرق میکند و به طور کلی از نیم متر تجاوز نمیکند. یا سرنا را از ته باد کردن، کار وارونه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نورهان
تصویر نورهان
((نَ رَ))
سوغات، ره آورد، مژدگانی، نوراهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوروزی
تصویر نوروزی
عیدی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نورانی
تصویر نورانی
منسوب به نور، دارای نور، منور، مقابل ظلمانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوگزاری
تصویر نوگزاری
خبرگزاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نورتاب
تصویر نورتاب
آباژور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نورانی
تصویر نورانی
درخشان، روشن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
Renovation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نورانی
تصویر نورانی
Luminescent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
renovação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نورانی
تصویر نورانی
luminescente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
renovación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نورانی
تصویر نورانی
luminiscente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نوسازی
تصویر نوسازی
renowacja
دیکشنری فارسی به لهستانی