جدول جو
جدول جو

معنی نوراهان - جستجوی لغت در جدول جو

نوراهان
(پسرانه)
نورهان، تحفه، سوغات، ارمغان
تصویری از نوراهان
تصویر نوراهان
فرهنگ نامهای ایرانی
نوراهان
تحفه هدیه پیشکش ارمغان، مژدگانی
تصویری از نوراهان
تصویر نوراهان
فرهنگ لغت هوشیار
نوراهان
سوغات، ره آورد، مژدگانی، نورهان
تصویری از نوراهان
تصویر نوراهان
فرهنگ فارسی معین
نوراهان
سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد
رهاورد، تحفه، ارمغان، سفته، نورهان، نوارهان، راهواره، بازآورد، عراضه، بلک، لهنه
تصویری از نوراهان
تصویر نوراهان
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوارهان
تصویر نوارهان
سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد
رهاورد، تحفه، ارمغان، سفته، نورهان، نوراهان، راهواره، بازآورد، عراضه، بلک، لهنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نورهان
تصویر نورهان
(پسرانه)
تحفه، سوغات، ارمغان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نورهان
تصویر نورهان
تحفه هدیه پیشکش ارمغان، مژدگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نورهان
تصویر نورهان
((نَ رَ))
سوغات، ره آورد، مژدگانی، نوراهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نورهان
تصویر نورهان
آنچه از جایی برای کسی به رسم تحفه و ارمغان بیاورند، راه آورد، سوغات، ارمغان، مژدگانی، برای مثال نوعروسان حجلۀ نوروز / نورهان زرّ و زیور اندازند (خاقانی - ۴۶۶)
فرهنگ فارسی عمید
نوراهان خواه ره آورد خواه آنکه نوراهان خواهد: صبح آمده زرین سلب نوروز نوراهان طلب زهره شکاف افتاده شباز زهره صفراریخته. (خاقانی. عبد. 387) (پیش آمده عرش نورهان خواه نقد دو جهانش داده در راه) (خاقانی رشیدی: نورهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حورجهان
تصویر حورجهان
(دخترانه)
حور (عربی) + چهر (فارسی) آنکه چهره ای زیبا چون حور دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نورافشان
تصویر نورافشان
(دخترانه)
نورپاش، آنچه از خود نور و روشنایی منتشر می کند، نور (عربی) + افشان (فارسی)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نورافکن
تصویر نورافکن
پروژکتور
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اورامان
تصویر اورامان
(دخترانه و پسرانه)
نام منطقه ای کوهستانی در کردستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هورامان
تصویر هورامان
(پسرانه)
منطقه ایی در کردستان نزدیک (نگارش کردی: ههورامان)
فرهنگ نامهای ایرانی
پیراهن: برو بر بوی پیراهان یوسف که چون یعقوب ماتم دار گشتی. (مولوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نورافشان
تصویر نورافشان
نور دهنده، پرتوافکن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناگاهان
تصویر ناگاهان
ناگهان، ناگاه، بی وقت، بی خبر، سرزده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیراهان
تصویر پیراهان
پیراهن، جامۀ نازک و کوتاه که مردان زیر لباس بر تن می کنند، جامۀ نازک و بلند زنانه
فرهنگ فارسی عمید
ناگهان دفعه غفله: بسحر گاهان ناگاهان ظواز کلنگ راست چون غیو کند صفدر بر کردوسی. (منوچهری) یابه ناگاهان. غفله ناگهانی: ورزانکه بغردی بناگاهان پیرامن او هزبر یا ببری... (منوچهری لغ)، آنچه که غفله فرارسدناگهانی: موج دریاست قربت شاهان خشم ایشان بلای ناگاهان. (اوحدی)
فرهنگ لغت هوشیار
چراغ برقی پر نور که برای روشن کردن حوزه ای وسیع یا نقاط دور دست بکاررود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نورافشان
تصویر نورافشان
آنچه که نور باطراف خود پراکند پرتوافکن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوداران
تصویر نوداران
پولی که بعنوان انعام بشاگردان اصناف دهند، مژدگانی، صله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نورهانی
تصویر نورهانی
نورهان نوراهان
فرهنگ لغت هوشیار
((اَ کَ))
چراغ های برق پرنور که برای روشن ساختن محوطه های وسیع به کار برده می شود، پروژکتور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوداران
تصویر نوداران
نودران، نودرانه، انعام، شاگردانه
فرهنگ فارسی معین
چراغ برق پرنور که برای دیدن جاهای دور یا روشن ساختن محوطه ای وسیع به کار می برند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
مشتاق، طالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
خواستار، متقاضی، مقابل خوانده، در علم حقوق آنکه از کسی شاکی است، مدعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وراسان
تصویر وراسان
هراسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
((خا))
خواستار، مشتاق، مدعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
Desirous, Wanting
دیکشنری فارسی به انگلیسی
жаждущий , желающий
دیکشنری فارسی به روسی
begehrend, wünschend
دیکشنری فارسی به آلمانی
прагнучий , бажаючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی