کسی که تازه به کاری درآمده باشد. (رشیدی) (جهانگیری). شخصی که تازه به عرصه آمده است. (برهان قاطع). نوبه پاآمده. نوکار. (آنندراج). مبتدی. (جهانگیری) (رشیدی) (برهان قاطع) ، هرچیزی که تازه به عرصه آمده و تازه پیدا شده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود، طفل نومشق. (غیاث اللغات). شاگرد. تلمیذ. (ناظم الاطباء) ، عاشق نو. (غیاث اللغات). کسی که تازه عاشق شده باشد. (انجمن آرا). تازه گرفتار. کسی که تازه پای دلش نزد بتی لغزیده باشد. (فرهنگ خطی) : ابجد عشق مجازاز نونیازان خوشنماست پیر گشتی واگذار این بازی طفلانه را. صائب (از آنندراج). ، در تصوف، سالک مبتدی. (برهان قاطع). سالکی که تازه مرید کسی گردد. (انجمن آرا) : نونیازم من و بس از تو ببینم ای عمر که تو کوتاهی و من فکر درازی دارم. هدایت
کسی که تازه به کاری درآمده باشد. (رشیدی) (جهانگیری). شخصی که تازه به عرصه آمده است. (برهان قاطع). نوبه پاآمده. نوکار. (آنندراج). مبتدی. (جهانگیری) (رشیدی) (برهان قاطع) ، هرچیزی که تازه به عرصه آمده و تازه پیدا شده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود، طفل نومشق. (غیاث اللغات). شاگرد. تلمیذ. (ناظم الاطباء) ، عاشق نو. (غیاث اللغات). کسی که تازه عاشق شده باشد. (انجمن آرا). تازه گرفتار. کسی که تازه پای دلش نزد بتی لغزیده باشد. (فرهنگ خطی) : ابجد عشق مجازاز نونیازان خوشنماست پیر گشتی واگذار این بازی طفلانه را. صائب (از آنندراج). ، در تصوف، سالک مبتدی. (برهان قاطع). سالکی که تازه مرید کسی گردد. (انجمن آرا) : نونیازم من و بس از تو ببینم ای عمر که تو کوتاهی و من فکر درازی دارم. هدایت
آخرین پادشاه بابل است. وی با کوروش کبیر معاصر بود. بعد از فوت بخت النصر (به سال 561 قبل از میلاد) در مدت شش سال سه نفر سلطنت کردند، در حدود 555 قبل از میلاد روحانیون بابل شخصی ’نبونید’نام را که پسر کاهنۀ ’سین’ اول رب النوع بابلی ها در حران بود به تخت نشاندند، او کسی نبود که بتواند بابل را در چنین موقعی از حریفی پرزور مانند کوروش نگاه دارد. نبونید میل مفرطی به آثار عتیقه داشت و کارش این بود که استوانه های معابد قدیمه را بوسیلۀ حفریات بیرون آورده بداند فلان معبد را کی و در چه زمان ساخته است، بعد معابد را تعمیر و مخارج آن را بر بابلیان تحمیل کند، بااین حال او نمی توانست به امور مملکتی بپردازد و از این جهت زمام امور به دست پسرش ’بالتزر’ بود، مقارن این زمان نبونید کاری کرد که قسمت بزرگ کهنۀ بابل از او روگردان شدند. توضیح آنکه مجسمه های ارباب انواع اور، ارخ، و اری دو را به بابل آورده پیروان رب النوع بزرگ بابل، بل مردوک، را از خود رنجاند. این قضیه بر تیرگی اهل بابل و نفاقی که بین آنها بود، افزود. سرانجام در هفدهمین سال سلطنت وی، کوروش کبیر عزم تسخیر بابل کرد و نبونید در جنگ شکست خورده گرفتار شد، و به روایت ’برس’ مورخ کلدانی، کوروش با شاه مغلوب بابل به رأفت رفتار نمود و اورا به کرمان تبعید کرد، نبونید تا آخر عمرش در آنجابماند و همانجا بمرد. رجوع به ایران باستان ص 381 به بعد و نیز رجوع به کورش کبیر در این لغتنامه شود
آخرین پادشاه بابل است. وی با کوروش کبیر معاصر بود. بعد از فوت بخت النصر (به سال 561 قبل از میلاد) در مدت شش سال سه نفر سلطنت کردند، در حدود 555 قبل از میلاد روحانیون بابل شخصی ’نبونید’نام را که پسر کاهنۀ ’سین’ اول رب النوع بابلی ها در حران بود به تخت نشاندند، او کسی نبود که بتواند بابل را در چنین موقعی از حریفی پرزور مانند کوروش نگاه دارد. نبونید میل مفرطی به آثار عتیقه داشت و کارش این بود که استوانه های معابد قدیمه را بوسیلۀ حفریات بیرون آورده بداند فلان معبد را کی و در چه زمان ساخته است، بعد معابد را تعمیر و مخارج آن را بر بابلیان تحمیل کند، بااین حال او نمی توانست به امور مملکتی بپردازد و از این جهت زمام امور به دست پسرش ’بالتزر’ بود، مقارن این زمان نبونید کاری کرد که قسمت بزرگ کَهَنۀ بابل از او روگردان شدند. توضیح آنکه مجسمه های ارباب انواع اور، ارخ، و اری دو را به بابل آورده پیروان رب النوع بزرگ بابل، بِل مردوک، را از خود رنجاند. این قضیه بر تیرگی اهل بابل و نفاقی که بین آنها بود، افزود. سرانجام در هفدهمین سال سلطنت وی، کوروش کبیر عزم تسخیر بابل کرد و نبونید در جنگ شکست خورده گرفتار شد، و به روایت ’برس’ مورخ کلدانی، کوروش با شاه مغلوب بابل به رأفت رفتار نمود و اورا به کرمان تبعید کرد، نبونید تا آخر عمرش در آنجابماند و همانجا بمرد. رجوع به ایران باستان ص 381 به بعد و نیز رجوع به کورش کبیر در این لغتنامه شود