جدول جو
جدول جو

معنی نواق - جستجوی لغت در جدول جو

نواق(نَوْ وا)
رائض شتران و درست و نیکو کننده آنها. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه شتران را رام و دستاموز می کند. (ناظم الاطباء) ، اصلاح کننده ورائض امور. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). زیرک و بافراست در کارها و کارآزموده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوال
تصویر نوال
(دخترانه)
عطا، بخشش، بهره، نصیب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نفاق
تصویر نفاق
رواج و رونق گرفتن خرید و فروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نواقص
تصویر نواقص
ناقص ها، چیزهایی که کامل نیست مثلاً اطلاعات ناقص، معیوبها، چیزهایی یا کسانی که به حد کمال نرسیده، جمع واژۀ ناقص
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوار
تصویر نوار
رشتۀ پهن شبیه تسمه که از پشم یا پنبه یا ابریشم می بافند، رشته ای از پارچه که برای تزئین در حاشیۀ آن به کار می رود، رشتۀ باریک و طولانی که با امواج مغناطیسی، صوت وتصویر بر روی آن ضبط شده است و در داخل قاب مخصوص قرار دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذواق
تصویر ذواق
چشیدن، چشیدن مزۀ چیزی، آزمودن طعم و مزۀ چیزی، طبع، طعم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نواب
تصویر نواب
عنوانی که به شاهزادگان اطلاق می شد مثلاً نواب والا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رواق
تصویر رواق
پیش خانه، پیشگاه خانه، سقف پیش خانه، سایه بان، راهرو و مدخل سقف دار در داخل عمارت
ایوان، بالاخانه که جلو آن باز باشد و در پیش آن ستون هایی برای نگاهداشتن سقف آن بر پا کرده باشند، صفّه، ستاوند، ستافند، ستاویز، ستاوین، خیری
رواق چرخ (زبرجد، فلک، کبود، نیلگون): کنایه از آسمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نواقل
تصویر نواقل
جمع واژۀ ناقله، ناقل، مردمی که از جایی به جایی نقل مکان کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نواب
تصویر نواب
نایب ها، وکیل ها، گماشتگان، جمع واژۀ نایب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نطاق
تصویر نطاق
کسی که خوب سخنرانی می کند، سخنور
فرهنگ فارسی عمید
(اِتِ)
شکار کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ قِ)
جمع واژۀ ناقصه. رجوع به ناقصه شود، در تداول بجای نقائص (ج نقیصه) مستعمل است
لغت نامه دهخدا
(نَقِ)
جمع واژۀ ناقره. گویند: اتتنی عنه نواقر، از وی کلام بد رسید مرا یا حجت های مصیبت. (منتهی الارب) (از المنجد) (از اقرب الموارد). رجوع به ناقره شود، جمع واژۀ ناقر. (المنجد). رجوع به ناقر شود
لغت نامه دهخدا
(نَ قِ)
جمع واژۀ ناقله. رجوع به ناقله شود، باجی که از دهی به دهی نقل کنند، قبایل که از قومی به قومی روند. (منتهی الارب) ، هر چیزی که کسی یا چیزی را حمل میکند و از جائی به جائی می برد. (ناظم الاطباء). وسیله ای که کسی یا چیزی را از جائی به جائی برد. (فرهنگ فارسی معین). وسیلۀنقلیه، نواقلی. رجوع به نواقلی شود
لغت نامه دهخدا
(نَ قِ)
نواقز الدابه، دست و پای ستور. (منتهی الارب). جمع واژۀ ناقزه. نیز رجوع به نوافز شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نجاق
تصویر نجاق
پارسی ترکی شده ناچخ نچک بنگرید به نجق پارسی ترکی گشته ناچخ نجک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواح
تصویر نواح
نیوه گری مویه گری از ریشه پارسی بنگرید به نوحه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوار
تصویر نوار
رشته ای پهن که آنرا ریسمان بافند و بر خیمه دوزند
فرهنگ لغت هوشیار
نوازش: از نواز شاه آن زار حنیذ در تن خود غیرجان جانی ندید (ندید)، (مثنوی. نیک. 541: 6)، در ترکیب بمعنی نوازنده آید: بنده نوازکوچک نوازگوش نوازمهمان نواز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواس
تصویر نواس
فرو هشته لرزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفاق
تصویر نفاق
دوروئی کردن، کفر در دل نهفتن و ایمان به زبان آشکار کردن، دوزبانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نطاق
تصویر نطاق
میان بند، آنچه بدان میان را بندند سخنران، سخنور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعاق
تصویر نعاق
بانگ کلاغ، بانگ شبان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ناقله، پاکش ها جابه جا کننده ها جمع ناقله وسیله ای که کسی یا چیزی را از جایی بجایی برد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نچاق
تصویر نچاق
نجاق نجک
فرهنگ لغت هوشیار
سکسکه: از صداع و ماشرا و از خناق وز زکام و از جذام و از فواق... یا فواق شیشه. در شیشه ریختن شراب با آواز یعنی در وقتی که شراب را در پیاله کنند از گلوی شیشه آواز لق لق و قلقل برآید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواقص
تصویر نواقص
جمع ناقصه، ابوندان بش ها کنارها آک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زواق
تصویر زواق
زیورزنانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رواق
تصویر رواق
سقف مقدم خانه، پیشخانه، ایوان، سایبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذواق
تصویر ذواق
چشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواب
تصویر نواب
وکیل ها، نایب ها بسیار نیابت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نواقل
تصویر نواقل
((نَ قِ))
جمع ناقله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نواقص
تصویر نواقص
((نَ قِ))
جمع ناقص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نواقص
تصویر نواقص
کاستی ها
فرهنگ واژه فارسی سره