به اوقص مانستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). کوتاه گردن بودن. (ناظم الاطباء). و در حدیث جابر: و کانت علی َّ برده فخالفت بین طرفیها ثم تواقصت علیها کی تسقط، ای انحنیت و تقاصرت لأمسکها بعنقی. (از اقرب الموارد)
جَمعِ واژۀ ناقله. رجوع به ناقله شود، باجی که از دهی به دهی نقل کنند، قبایل که از قومی به قومی روند. (منتهی الارب) ، هر چیزی که کسی یا چیزی را حمل میکند و از جائی به جائی می برد. (ناظم الاطباء). وسیله ای که کسی یا چیزی را از جائی به جائی برد. (فرهنگ فارسی معین). وسیلۀنقلیه، نواقلی. رجوع به نواقلی شود