جدول جو
جدول جو

معنی نهید - جستجوی لغت در جدول جو

نهید
(نَ)
نوعی از خوردنی که از مغز حنظل و آرد ترکیب کنند. (برهان قاطع). رجوع به نهیده شود، مسکۀ تنک، و فی الصحاح: زبد نهید، اذا لم یکن رقیقاً، کذا فی الشمس و غیرها. (منتهی الارب). مسکۀ سطبر که تنک نباشد. (فرهنگ خطی). زبد. و گفته اند زبد و سرشیر رقیق. (از اقرب الموارد). نهد. نهیده. نهده. سرشیر گران و زیاد، یا سرشیر را چون زیاد و ضخم بود نهده گویندو چون اندک و تنک بود فهده. (از متن اللغه). نیز رجوع به نهده و نهیده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آهید
تصویر آهید
(دخترانه)
در گویش فارس آهوی صحرایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نوید
تصویر نوید
(پسرانه)
مژده و بشارت، مژده، خبرخوش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ناهید
تصویر ناهید
(دخترانه)
ونوس، پاک، بی آلایش، آناهیتا، ستاره زهره، نام مادر اسفندیار و مادر اسکندر، نام دیگر کتایون همسر گشتاسپ پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نهیب
تصویر نهیب
فریاد بلند برای ترساندن، تشر، ترس، بیم، هراس، تشویش، اضطراب، نگرانی
گزند، آسیب، قهر
تندی، خشم
مهلکه، معرکه
در موسیقی گوشه ای در آواز افشاری و دستگاه های ماهور و نوا
نهیب زدن: با زبان به کسی حمله کردن و تشر زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهیه
تصویر نهیه
منع، بازداشت، پایان چیزی، عقل، خرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نوید
تصویر نوید
مژده، بشارت، خبر خوش، مژدگانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناهید
تصویر ناهید
زهره، دومین سیارۀ منظومۀ شمسی که قدما آنرا سعد می دانستند و به خنیاگری نسبت می دادند، ونوس، بیدخت، بغدخت، بیلفت، خنیاگر فلک، مطربۀ فلک
ایزد بانوی آب ها در ایران قدیم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ندید
تصویر ندید
ندیده، نادیده
نظیر، مانند، همتا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهصد
تصویر نهصد
عدد «۹۰۰»، نه برابر صد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهیدن
تصویر نهیدن
نهادن، گذاشتن، اندیشه کردن، غم خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهیو
تصویر نهیو
نهیب، فریاد بلند برای ترساندن، تشر، ترس، بیم، هراس، تشویش، اضطراب، نگرانی، گزند، آسیب، قهر، تندی، خشم، مهلکه، معرکه، در موسیقی گوشه ای در آواز افشاری و دستگاه های ماهور و نوا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نشید
تصویر نشید
شعری که در جمعیت یا انجمنی برای یکدیگر بخوانند، سرود، آواز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهید
تصویر شهید
کشته شده در راه خدا، از نام های خداوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهاد
تصویر نهاد
نهادن، سرشت، طبیعت، برای مثال خدای عرش جهان را چنین نهاد «نهاد» / که گاه مردم شادان و گه بود ناشاد (رودکی - ۴۹۵)، ضمیر، دل، سازمان، مؤسسه، بنیان، اساس، در علوم ادبی مسندٌالیه، روش، طرز، راه ورسم، مراسم، آیین، آداب، مقام، پایگاه، قرار، مواضعه
بافت
ادا کردن، پرداختن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ صُ)
بلند برآمدن پستان زن و بلندپستان شدن آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
نهادن. (برهان قاطع) (جهانگیری) (انجمن آرا). گذاشتن. (برهان قاطع). نشاندن. نصب کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به نهادن شود، ترک کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به نهادن و وانهادن شود، نهان کردن. (رشیدی) ، غم خوردن. اندیشه کردن. (رشیدی) (برهان قاطع) (جهانگیری) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). فکر کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ)
مغز دانۀ حنظل که به آرد ترتیب دهند و خورند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آن طعام که از دانۀ خرما و حنظل و آرد سازند. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عهید
تصویر عهید
هم پیمان، همروزگار، دیرینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لهید
تصویر لهید
ستور مانده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ندید
تصویر ندید
نادیده، تازه به عرصه رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
مژدگانی نوید آب افشرده که ازحبوب وجزآن گیرند، شراب خرما، خمری که ازفشرده انگور سازند: بدست راست شراب وبدست چپ زلفین همی خوریم وهمی بوسه می دهیم بدنگ. نبیذوبوسه تودانی همی چه نیک بود یکی نبیذودوصدبوسه وشراب زرنگ. (منوچهری. د. چا. 222: 2) یانبیذخام. خام می می خام مقابل می پخته میفختج. برسماع چنگ اوبایدنبیذ (نبید) خام خورد می خوش آمدخاصه اندرمهرگان بابانگ چنگ. (منوچهری. د. چا. 50: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجید
تصویر نجید
شیر را گویند بسبب شجاعت و جراتش، وقاد، شجاع، نجد، مکروب
فرهنگ لغت هوشیار
این واژه در برهان و هفت قلزم و آنندراج پارسی دانسته شده و نشید آمده است آوای بلند، سرود ترانه بالا بردن صوت، شعری که برای یکدیگر خوانند، نظم و نثری که بدان ترنم کنند، سرود: میخواند نشید مهربانی بر شوق ستاره یمانی. (نظامی گنجینه گنجوی. ص 358) یا نشید عرب. از اقسام چهارده گانه اصناف تصانیف که بوسیله قدما در اشعار عرب انشاد شده است و آن چنان باشد که دو بیت عربی را به نثر نغمات ادا کرده اند و دو بیت دیگر را به نظم نغمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهید
تصویر شهید
کشته در راه خدا، بشهادت رسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهید
تصویر جهید
کوشش بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهید
تصویر زهید
بسیار پارسا اهرو اشوک اندک، تنگخو، کمخوار، رودبار تنگ
فرهنگ لغت هوشیار
امر از دادن، بدهید، بزنید و بکشید (فرمانی که در جنگهای قدیم داده میشد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهیدن
تصویر نهیدن
نصب کردن، نشاندن، گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نضید
تصویر نضید
کالا انباشته، ساماندار به سامان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهیدن
تصویر نهیدن
((نَ یا نِ دَ))
گذاشتن، نهادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهید
تصویر شهید
جانباخته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نوید
تصویر نوید
بشارت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نهاد
تصویر نهاد
موسسه، ذات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ناهید
تصویر ناهید
زهره
فرهنگ واژه فارسی سره