معنی نهیدن - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با نهیدن
نهیدن
- نهیدن
- نهادن. (برهان قاطع) (جهانگیری) (انجمن آرا). گذاشتن. (برهان قاطع). نشاندن. نصب کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به نهادن شود، ترک کردن. (ناظم الاطباء). رجوع به نهادن و وانهادن شود، نهان کردن. (رشیدی) ، غم خوردن. اندیشه کردن. (رشیدی) (برهان قاطع) (جهانگیری) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). فکر کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا