- نهی
- بازداری
معنی نهی - جستجوی لغت در جدول جو
- نهی
- بازداشتن، خلاف امر، منع کردن
- نهی ((نَ))
- بازداشتن، ممانعت
- نهی
- عقل ها، خردها
- نهی
- بازداشتن، منع کردن
نهی از منکر: در فقه بازداشتن از کار بد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منع، بازداشت، پایان چیزی، عقل، خرد
نهیب، فریاد بلند برای ترساندن، تشر، ترس، بیم، هراس، تشویش، اضطراب، نگرانی، گزند، آسیب، قهر، تندی، خشم، مهلکه، معرکه، در موسیقی گوشه ای در آواز افشاری و دستگاه های ماهور و نوا
فریاد بلند برای ترساندن، تشر، ترس، بیم، هراس، تشویش، اضطراب، نگرانی
گزند، آسیب، قهر
تندی، خشم
مهلکه، معرکه
در موسیقی گوشه ای در آواز افشاری و دستگاه های ماهور و نوا
نهیب زدن: با زبان به کسی حمله کردن و تشر زدن
گزند، آسیب، قهر
تندی، خشم
مهلکه، معرکه
در موسیقی گوشه ای در آواز افشاری و دستگاه های ماهور و نوا
نهیب زدن: با زبان به کسی حمله کردن و تشر زدن
پایان چیزی، منع
نهیب
بانگ شیر، بانگ پیل، گرسنه چشم سیری ناپذیر
گزافکار، دلیر، نیکخوی، تیغ بران
بانگ خر
آب بسیار
ترس، بیم، خوف، هراس، هول
بانگ خر
نهی کننده تر
کاری که در شرع از آن نهی شده، نهی شده
انها، رسانیدن پیغام، رسانیدن خبر، اطلاع دادن
رسانندۀ خبر یا پیغام، خبر دهنده، آگاه کننده، خبرگزار
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، هرکاره، ایشه، زبان گیر، متجسّس، آیشنه، راید، خبرکش، رافع
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، هرکاره، ایشه، زبان گیر، متجسّس، آیشنه، راید، خبرکش، رافع
خبردهنده، مبلغ، خبررسان
در فقه بازداشتن از کار بد
با زبان به کسی حمله کردن و تشر زدن
نهادن، گذاشتن، اندیشه کردن، غم خوردن
نصب کردن، نشاندن، گذاشتن
نهیب زدن به (بر) کسی. فریاد کشیدن بسوی او
نعره کشیدن فریاد زدن: (نهیب به زندانبان داد (پطرس شاه) که ببر این زن جلب را)
جمع ناب، دندانهای نیش نیشدندان ها
باز داشتن منع کردن
((نِ))
فرهنگ فارسی معین
هیچ انگاری، برگرفته از «نیهیل» لاتین به معنای هیچ. این مکتب فلسفی منکر هر نوع ارزش اخلاقی و شک مطلق و نفی «وجود» است