جدول جو
جدول جو

معنی نهی - جستجوی لغت در جدول جو

نهی
بازداری
تصویری از نهی
تصویر نهی
فرهنگ واژه فارسی سره
نهی
بازداشتن، خلاف امر، منع کردن
تصویری از نهی
تصویر نهی
فرهنگ لغت هوشیار
نهی
((نَ))
بازداشتن، ممانعت
تصویری از نهی
تصویر نهی
فرهنگ فارسی معین
نهی
عقل ها، خردها
تصویری از نهی
تصویر نهی
فرهنگ فارسی عمید
نهی
بازداشتن، منع کردن
نهی از منکر: در فقه بازداشتن از کار بد
تصویری از نهی
تصویر نهی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نهیه
تصویر نهیه
منع، بازداشت، پایان چیزی، عقل، خرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهیو
تصویر نهیو
نهیب، فریاد بلند برای ترساندن، تشر، ترس، بیم، هراس، تشویش، اضطراب، نگرانی، گزند، آسیب، قهر، تندی، خشم، مهلکه، معرکه، در موسیقی گوشه ای در آواز افشاری و دستگاه های ماهور و نوا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهیب
تصویر نهیب
فریاد بلند برای ترساندن، تشر، ترس، بیم، هراس، تشویش، اضطراب، نگرانی
گزند، آسیب، قهر
تندی، خشم
مهلکه، معرکه
در موسیقی گوشه ای در آواز افشاری و دستگاه های ماهور و نوا
نهیب زدن: با زبان به کسی حمله کردن و تشر زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهیه
تصویر نهیه
پایان چیزی، منع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهیو
تصویر نهیو
نهیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهیم
تصویر نهیم
بانگ شیر، بانگ پیل، گرسنه چشم سیری ناپذیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهیک
تصویر نهیک
گزافکار، دلیر، نیکخوی، تیغ بران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهیق
تصویر نهیق
بانگ خر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهیر
تصویر نهیر
آب بسیار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهیب
تصویر نهیب
ترس، بیم، خوف، هراس، هول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهیه
تصویر نهیه
((نُ یَ یا یِ))
عقل، خرد، جمع نهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهیق
تصویر نهیق
((نَ))
بانگ خر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهیب
تصویر نهیب
((نَ یا نِ))
ترس، بیم، هیبت، عظمت، آواز مهیب، تشر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهیق
تصویر نهیق
بانگ خر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انهی
تصویر انهی
نهی کننده تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منهی
تصویر منهی
کاری که در شرع از آن نهی شده، نهی شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از انهی
تصویر انهی
انها، رسانیدن پیغام، رسانیدن خبر، اطلاع دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منهی
تصویر منهی
رسانندۀ خبر یا پیغام، خبر دهنده، آگاه کننده، خبرگزار
جاسوس، خبرچین، کسی که اخبار و اسرار کسی یا اداره ای یا مملکتی را به دست بیاورد و به دیگری اطلاع بدهد، جستجوکنندۀ خبر، هرکاره، ایشه، زبان گیر، متجسّس، آیشنه، راید، خبرکش، رافع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منهی
تصویر منهی
خبردهنده، مبلغ، خبررسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منهی
تصویر منهی
((مَ یّ))
نهی کرده شده، باز داشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منهی
تصویر منهی
((مُ))
خبردهنده، آگاه کننده، جمع منهیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهی از منکر
تصویر نهی از منکر
در فقه بازداشتن از کار بد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهیب زدن
تصویر نهیب زدن
با زبان به کسی حمله کردن و تشر زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهیدن
تصویر نهیدن
نهادن، گذاشتن، اندیشه کردن، غم خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهیدن
تصویر نهیدن
نصب کردن، نشاندن، گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهیب زدن
تصویر نهیب زدن
نهیب زدن به (بر) کسی. فریاد کشیدن بسوی او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهیب دادن
تصویر نهیب دادن
نعره کشیدن فریاد زدن: (نهیب به زندانبان داد (پطرس شاه) که ببر این زن جلب را)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهی منکر
تصویر نهی منکر
جمع ناب، دندانهای نیش نیشدندان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهی کردن
تصویر نهی کردن
باز داشتن منع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهیلیسم
تصویر نهیلیسم
((نِ))
هیچ انگاری، برگرفته از «نیهیل» لاتین به معنای هیچ. این مکتب فلسفی منکر هر نوع ارزش اخلاقی و شک مطلق و نفی «وجود» است
فرهنگ فارسی معین