جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نهی

نهی

نهی
جَمعِ واژۀ نهی به معنی غدیر و آبگیر است. رجوع به نَهی و نِهی شود
لغت نامه دهخدا

نهی

نهی
جَمعِ واژۀ نهیه به معنی عقل ها و خردها. رجوع به نُهْیَه شود، عقل را نهی گویند چون بازدارد آدمی را از هر زشتی و خلاف خردی. (از اقرب الموارد). خرد. عقل. (از متن اللغه) :
شب چو روز رستخیز آن رازها
کشت می کرد از پی اهل نهی.
مولوی.
اتفاقی نیست اینجا بارها
دیده ایم و جمله اصحاب نهی.
مولوی
لغت نامه دهخدا

نهی

نهی
حوض بزرگ آبگیر یا شبیه آن. (منتهی الارب). آبگیر درشت. (مهذب الاسماء). غدیر یا مانند آن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). ج، انهی، انهاء، نهی (ن ُ ی ی) ، نهاء
لغت نامه دهخدا

نهی

نهی
مرد به پایان خردمندی رسیده. (منتهی الارب). رجل نهی، متناهی العقل. (اقرب الموارد) (از متن اللغه). ج، انهیاء، آنکه بغایت فربهی و چاقی رسیده است: بعیر نهی و ناقه نهیه. (از اقرب الموارد). رجوع به نهیه شود
لغت نامه دهخدا