جدول جو
جدول جو

معنی نهانزاد - جستجوی لغت در جدول جو

نهانزاد
(نِ / نَ)
نهانزا.
- نهانزادان آوندی، مخفی التناسل وعائی. رستنی های لوله داری که گل ندارند، مانند سرخس و پرسیاوشان. (لغات فرهنگستان). رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 192 و 195 شود
لغت نامه دهخدا
نهانزاد
گیاه بی گل عدیم الفلقه. نهانزا. یا نهانزادان. شاخه عظیمی از گیاهان که فاقد گل و میوه هستند و شامل رده ریسه داران و بر یوفیت ها (خزه ها هپایتک ها) و نهانزادان آوندی میشوند: عدیم الفلقات بی لپه ها. یا نهان زادان آوندی. راسته ای از گیاهان نهانزاد که از سایر نهانزادان کامل ترند یعنی در ساختمان بدن آنها بافت های خاصی جهت اعمال مختلف حیاتی از جمله عبور مواد غذایی (بصورت عروق چوبی و غربالی) بوجود آمده است ولی مانند نهانزادان دیگر فاقد گل و میوه میباشند. این راسته از گیاهان را به سه دسته تقسیم میکنند: سرخس ها، دم اسبیان، پنجه گرگها. یا نهان زاد آوندی. گیاهی که فاقد گل و میوه باشد ولی دارای عروق و بافتهای خاصی جهت اجرای اعمال مختلف حیاتی از جمله جریان مواد غذایی در بدن خود باشد، مانند سرخس دم اسب پنجه گرگ: مخفی التناسل وعائی
فرهنگ لغت هوشیار
نهانزاد
((نِ))
گیاه هایی که دارای ریشه و ساقه و برگ می باشند و گل ندارند
تصویری از نهانزاد
تصویر نهانزاد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جهانشاد
تصویر جهانشاد
(پسرانه)
آنکه مردم جهان از او شادند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نازاد
تصویر نازاد
سترون، عقیم، نازا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نهانگاه
تصویر نهانگاه
جایی که در آن پنهان شوند
فرهنگ فارسی عمید
عقیم، بی بار و بر، (ناظم الاطباء)، نازا، نازاینده، سترون، عقیم:
گاو نازاد گشت زاینده
آب در جویها فزاینده،
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نِ / نَ)
که پنهان از چشم دیگران کاری کند. که اعمال خویش از انظار پوشیده دارد. کنایه از ریاکار:
محرم از بهر نهانکاران به کار آید حریف
ما که پیدا می خوریم از کار محرم فارغیم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان براآن بخش حومه شهرستان اصفهان، در 21 هزارگزی جنوب شرقی اصفهان و 16 هزارگزی جادۀ شوسۀ سابق یزد واقع است و 24 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
نجات نیافته و خلاص نشده، (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)، بنده، مقید، غیر معتق، که مختار ومخیر نیست، بد اصل و بد نژاد، (ناظم الاطباء)، نانجیب که اصالت ندارد، کنایه از مرد لئیم بخلاف آزاد مرد که سخی است، (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)، فرومایه، سرافکنده
لغت نامه دهخدا
(نِ / نَ)
شرم و عورت مرد و زن. قبل و دبر. آلت زن و آلت مرد. (از یادداشتهای مؤلف) ، نهانگاه. مخفی گاه
لغت نامه دهخدا
(رَ سَ کَ / کِ)
پنهان کننده. مخفی دارنده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نِ / نَ)
نهانجای. شرم مرد و زن. جای شرم. بتر جای. عورت. (یادداشت مؤلف) ، نهفت. نهفتگاه. جای نهان. (یادداشت مؤلف). جائی که در آن زر و سیم و چیزهای منقول قیمتی پنهان کنند بیم از تعرض دزدان و غارتگران را
لغت نامه دهخدا
(رَ)
در گیاه شناسی، مخفی التناسل. گمزاد. مخفی الزهر، مانند خزه و قارچ. (لغات فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
نام قلعۀ سمیرم که از اعمال اصفهان بوده است. (ترجمه محاسن اصفهان) (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نهانگاه
تصویر نهانگاه
جای شرم، عورت، نهانجای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناآزاد
تصویر ناآزاد
بنده برده، نجات نیافته، بداصل بد نژاد نانجیب، لئیم مقابل آزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهانزا
تصویر نهانزا
نهانزاد
فرهنگ لغت هوشیار
نازاینده سترون عقیم: گاو نازاد گشت زاینده آب در جویها فزاینده. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهانگاه
تصویر نهانگاه
مخفیگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
بزنگاه، کمینگاه، مخفی گاه، مکمن، نخیزگاه
فرهنگ واژه مترادف متضاد