جدول جو
جدول جو

معنی نمیرا - جستجوی لغت در جدول جو

نمیرا
(نَ)
به معنی شرح باشد که آشکار کردن و ظاهر نمودن است، یعنی لفظ اندک را به معانی بسیار بیان کنند. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرا). از برساخته های دساتیر است. رجوع به فرهنگ دساتیر ص 271 شود
لغت نامه دهخدا
نمیرا
لفظ اندک و معنی بسیار
تصویری از نمیرا
تصویر نمیرا
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حمیرا
تصویر حمیرا
(دخترانه)
زن سفیدپوست، لقب عایشه همسر پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شمیرا
تصویر شمیرا
(دخترانه)
نام عمه شیرین در منظومه خسروشیرین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمیرا
تصویر سمیرا
(دخترانه)
عشق وزندگی سعید (دختر گندمگون)، هم صحبت شبانه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زمیرا
تصویر زمیرا
(دخترانه و پسرانه)
بلبل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نصیرا
تصویر نصیرا
(پسرانه)
نام یکی از دانشمندان و شعرای قرن یازدهم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از امیرا
تصویر امیرا
(دخترانه)
امیر (عربی) + ا (فارسی) امیره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نمیر
تصویر نمیر
آب فراوان و پاکیزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سمیرا
تصویر سمیرا
گیاهی شبیه کاسنی که در طب به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
شاخی که بدان حجامت کنند. (برهان) (فرهنگ رشیدی). شاخ حجامت. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
محمد، شهیر به نصیرای همدانی از دانشمندان و شعرای قرن یازدهم است و به روایت نصرآبادی در ریاضی دستی داشته و ’قطع نظر از فضیلت، بسیار خوش صحبت و شوخ طبیعت بوده،... دیوانش هزار و یک بیت است، وفاتش در سنۀ 1030 اتفاق افتاد’. وی بر عروض محمد مؤمن حسینی حاشیه ای بنام ’لعل قطبی’ نوشته، او راست:
به شعر شهرۀ آفاق گشته ام این است
یکی ز جمله غلطهای در جهان مشهور.
#
نگاه گرم تو روی سخن بمن دارد
که چشم پرسخنت با دلم سخن دارد.
#
بهر راحت نزدم بخیه به زخم تن خویش
دوختم سینه که بار دگرش چاک کنم.
رجوع به تذکرۀ نصرآبادی ص 166 و آتشکدۀ آذرص 273 و نگارستان سخن ص 122 و فهرست کتاب خانه مدرسه سپهسالار ج 2 ص 443 و ریحانه الادب ج 4 ص 200 و روز روشن ص 698 شود
لغت نامه دهخدا
(شُ)
نام عمه شیرین است و در فرهنگها به غلط سمیرا ضبط شده، ولی در تمام نسخ تازه وکهن نظامی به شین آمده است و شاید فرهنگ نویسی از یک نسخۀ مغلوط به اشتباه افتاده است. (از یادداشت مؤلف و حاشیۀ وحید بر خسرو و شیرین ص 49) :
شمیرا نام دارد آن جهانگیر
شمیرا را مهین بانوست تفسیر.
نظامی
لغت نامه دهخدا
مرکب از میان + کاف تصغیر و تحقیر، کمر خرد، کمر. میان:
این غاشیه کش گشته پیش کامل
این بسته میانک به پیش نظّام.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نام عمه شیرین و ترجمه مهین بانو است. (آنندراج). مهین بانو عمه شیرین باشد. (برهان) (فرهنگ رشیدی) :
سمیرا نام داردآن جهانگیر
سمیرا را مهین بانو است تفسیر.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سَ)
موضعی است در راه مکه مظمه. (جهانگیری). موضعی است دو منزلی در طریق مکه بعد از ’ثور’ وپیش از ’حاجر’ واقع شده است. گویند در اطرافش کوه هاو بیشه ها یافت شود. (از معجم البلدان) :
وز پی خضر و پر روح القدس چون خط دوست
در سمیرا سدره بر جای مغیلان دیده اند.
خاقانی.
رجوع به نزهه القلوب ص 176 شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
آب خوشگوار و شیرین. (غیاث اللغات). آب گوارنده. (مهذب الاسماء) (دهار). آب تمیز و پاکیزه. ناجع. (از اقرب الموارد). آب پاکیزه و بسیار و روشن ساده، شیرین باشد یانباشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، حسب خالص و پاک از آلایش. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، کثیر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
به لغت ژند و پاژند آتش را گویند و به عربی نار خوانند، (برهان قاطع)، هزوارش است، رجوع به حاشیۀ برهان قاطع چ معین و فرهنگ هزوارشها شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نمیر
تصویر نمیر
آب فراوان و پاکیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میرا
تصویر میرا
میرنده، فانی: (و دیگر گویند گبران. . که ایزد اندر جهان نخستین چیز مردی آفرید و گاوی و آن مرد گیومرث خوانند و معنی گیومرث زنده گویای میرا بود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حمیرا
تصویر حمیرا
زن سپید، لقب عایشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میرا
تصویر میرا
میرنده، فانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سمیرا
تصویر سمیرا
((سُ))
مصغر سمراء. زن گندم گون
فرهنگ فارسی معین
فانی، میرنده، هالک
متضاد: پایا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از مراتع لنگای عباس آباد تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
من، مال من
دیکشنری اردو به فارسی