معنی میرا - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با میرا
میرا
- میرا
- میرنده، فانی: (و دیگر گویند گبران. . که ایزد اندر جهان نخستین چیز مردی آفرید و گاوی و آن مرد گیومرث خوانند و معنی گیومرث زنده گویای میرا بود)
فرهنگ لغت هوشیار
میرا
- میرا
- مرکب از میان + کاف تصغیر و تحقیر، کمر خرد، کمر. میان:
این غاشیه کش گشته پیش کامل
این بسته میانک به پیش نظّام.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا