- نمگین
نمناک، نم دار، مرطوب
معنی نمگین - جستجوی لغت در جدول جو
- نمگین (نَ)
نم آگین. نمناک. (آنندراج). نمدار. تر. مرطوب. (ناظم الاطباء). بانم. نمگن: سماروغ گیاهی بود که اندر جاهای نمگین روید. (لغت نامۀ اسدی). چون آهن کی در خاک نمگین بماند ژنگار برآرد. (سندبادنامه ص 45).
- دیدۀ نمگین، چشم اشک آلود:
دانست که با سینۀ غمگینم و با دیدۀ نمگین.
خواجه عبداﷲ انصاری
- دیدۀ نمگین، چشم اشک آلود:
دانست که با سینۀ غمگینم و با دیدۀ نمگین.
خواجه عبداﷲ انصاری
- نمگین
نم دار مرطوب: آهن که در خاک نمگین بماند زنگار برآید
- نمگین
مرطوب، نمدار، نمسار، نمناک، نموک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همه، برای مثال دادند به او سعادت کلی / از برج شرف ستارگان همگین (امیرمعزی - ۵۱۹)
آنکه غم و غصه دارد، اندوهگین، اندوهناک، غمناک، برای مثال غم آن کسی خوردن آیین بود / که او بر غمت نیز غمگین بود (اسدی - ۱۰۹)
همه همگان: گویی که فلان فقید گفتست آن فخر امام بلخ بامین کاین خلق خدای را ببیند برعش بروز حشر همگین. (ناصرخسرو) دادند با و سعادت کلی از برج شرف ستارگان همگین. (معزی)، جمع همگینان (همگنان) : در پیغمبران نبشته است که همگینان آموزنده خدا باشند. هر که شنیده باشد از پدر و آموخت پیش من بیاید
Brooding, Doleful, Dreary, Sad, Glum, Miserable, Morose, Mournful, Rueful, Somber, Somberly, Sorrowful, Sorrowfully, Unhappy
pensif, triste, morne, sombre, misérable, morose, lugubre, désolé, d'une manière sombre, tristement
похмурий , сумний , похмурий , похмурий , нещасний , похмурий , розкаюючий , похмурий , похмуро , сумно
sombrio, triste, miserável, lamentoso, arrependido, sombrimente, tristemente
sombrío, triste, miserable, lamentoso, arrepentido, sombríamente, tristemente
угрюмый , грустный , унылый , несчастный , мрачный , печальный , раскаивающийся , мрачно , с горечью
cupo, triste, tetro, miserabile, lamentoso, pentito, in modo cupo, tristemente
kasvetli, üzgün, perişan, hüzünlü, pişman, kasvetli bir şekilde, hüzünlü bir şekilde, mutsuz