جدول جو
جدول جو

معنی نمزه - جستجوی لغت در جدول جو

نمزه
نامزد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حمزه
تصویر حمزه
(پسرانه)
شیر، نام عموی پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غمزه
تصویر غمزه
(دخترانه)
طنازی، حرکت چشم و ابرو برای برانگیختن توجه دیگری، کرشمه، ناز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از منزه
تصویر منزه
پاک و پاکیزه، پاک دامن، بی آلایش، دورازبدی و زشتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غمزه
تصویر غمزه
اشاره با چشم و ابرو، برهم زدن مژگان از روی ناز و کرشمه، برای مثال فغان از آن دو سیه زلف و غمزگان که همی / بدین زره ببری و بدان ز ره ببری (عنصری - ۳۴۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیزه
تصویر نیزه
نی یا چوب دراز و سخت که بر سر آن آهن نوک تیز نصب کنند
نیزۀ آتشین: کنایه از شعاع آفتاب
نیزۀ خطی: نیزۀ راست و بلندی که از محلی در بحرین به نام الخط می آورده اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همزه
تصویر همزه
صد و چهارمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹ آیه، لمزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حمزه
تصویر حمزه
تره تیزک، ترتیزک، گیاهی یک ساله با برگ های بیضوی و طعم تند و تیز که جزء سبزی های خوردنی مصرف می شود. دارای ید، آهن و فسفات و ضد اسکوربوت است، شاهی، ککژه، ککش، کیکر، کیکیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از همزه
تصویر همزه
نام حرف «ء»
فرهنگ فارسی عمید
عددی که به منظور ارزیابی میزان یادگیری هر دانش آموز یا دانشجو در نظر گرفته می شود، شماره مثلاً نمرۀ عینک
فرهنگ فارسی عمید
(خُ زِ)
دهی است از دهستان جراحی بخش شادگان شهرستان خرمشهر. دارای 160تن سکنه. آب آن از رود خانه جراحی و محصول آن غلات است. شغل اهالی زراعت و حشم داری. راه اتومبیل رو و ساکنان آنجا از طایفۀ مقدم اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(حَ زَ)
ابن عمرو الاسلمی. یکی از صحابه است و راوی حدیث دائر بجواز افطار در سفر میباشد. در تاریخ 61 هجری قمری درگذشت. رجوع به الاصابه شود
لغت نامه دهخدا
(حُ زَ)
تمر هندی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بِ مَ زَ / زِ)
بامزه. خوش مزه. لذیذ. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
نام نخستین حرف از حروف الفبای فراسی و عربی است یاالف حرف اول از حروف الفبای فارسی میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهزه
تصویر نهزه
نهزه و نهزت در فارسی پروا، نخجیر فرصت، صید:جمع نهز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیزه
تصویر نیزه
حربه معروف که بعربی آنرا رمح و سنان گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوزه
تصویر نوزه
کاج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمره
تصویر نمره
شماره، عدد و رقمی که با آن چیزی را مشخص کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمسه
تصویر نمسه
بوی بد، گندیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمله
تصویر نمله
واحد نملیک مورچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمنه
تصویر نمنه
نازک نگاری (مینیاتور)، سایه زدن، نگاه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
از نام های تازی، شیر بیشه، تره تیزک از گیاهان تره تیزک، از اعلام مردان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غمزه
تصویر غمزه
رعنایی بود و چشم بر هم زدن، اشاره کردن به چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لمزه
تصویر لمزه
آک گیر، تبارآلای کسی که تبار مردم را بد گوید و آک نهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منزه
تصویر منزه
پاکیزه زشتی رفته پاک کننده، پاک داننده پاک کرده شده، پاک پاکیزه: (و آفریدگار همگان را پاک و منزه دانی از جفت و فرزند و انباز) (کشف اسرار 546: 2) پاک کننده، پاک داننده، سالکی که ذات حق را بصفت تنزیه شناسد و از حیثیت ظهور در مناظر ندیده و ندانسته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
((هَ زِ))
حروف صامتی که به صورت «ء» نوشته می شود و ممکن است ساکن باشد مانند، رأی. یا مانند، جرئت، نشانه ای به صورت «ء» روی «ها»ی غیرملفوظ به جای «یا» ی اضافه مانند، خانه حسن که تلفظ می شود خانه ی حسن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمره
تصویر نمره
((نُ رِ))
شماره و عدد، عددی که معرف معلومات شاگرد یا دانشجوست، حمام های خصوصی گرمابه های عمومی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیزه
تصویر نیزه
((نِ زِ))
چوبی دراز و سخت که بر سر آن آهن نوک تیز نصب می کردند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منزه
تصویر منزه
((مُ نَ زِّ))
پاک کننده، پاک داننده، در تصوف، سالکی که ذات حق را به صفت تنزیه شناسد و از حیثیت ظهور در مناظر ندیده و ندانسته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منزه
تصویر منزه
((مُ نَ زَّ))
پاکیزه، مقدس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غمزه
تصویر غمزه
((غَ زِ))
یک بار با چشم یا ابرو اشاره کردن، اشاره با چشم و ابرو، پلک زدن از روی ناز و کرشمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حمزه
تصویر حمزه
تره تیزک، از اعلام مردان است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمره
تصویر نمره
تراز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از منزه
تصویر منزه
پاک
فرهنگ واژه فارسی سره