جدول جو
جدول جو

معنی نمدپوشی - جستجوی لغت در جدول جو

نمدپوشی
(نَ مَ)
نمد پوشیدن. (فرهنگ فارسی معین). عمل نمدپوش و صفت نمدپوش. کنایه از درویشی و پشمینه پوشی و نیز کنایه از رندی و عیاری است. رجوع به نمدپوش شود
لغت نامه دهخدا
نمدپوشی
پوشیدن نمد
تصویری از نمدپوشی
تصویر نمدپوشی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نمدپوش
تصویر نمدپوش
آنکه جامه از جنس نمد بر تن کند
فرهنگ فارسی عمید
(بُ)
آنکه جامه ای از نمد پوشیده باشد:
نمدپوشی آمد به جنگش فراز
جوانی جهان سوز و پیکارساز.
سعدی.
تو کآهن به ناوک بدوزی و تیر
نمدپوش را چون فتادی اسیر.
سعدی.
، پشمینه پوش. (ناظم الاطباء). درویشی که نمد به تن کند. (فرهنگ فارسی معین). کنایه از قلندر و درویش:
چون یار جفاپیشه نمدمال بود
ما پیر نمدپوش و قلندر باشیم.
(مجمعالاصناف، از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
حیرانی. سرگردانی. تحیر. سرگشتگی. بیهوشی. (ناظم الاطباء). مدهوش گشتن. مدهوش بودن. حیرت. شیدائی. بی خودی. بی خویشتنی:
ز مدهوشی دلش حیران بمانده
در آن بازیچه سرگردان بمانده.
نظامی.
- مدهوشی کردن، بی خویشتنی نمودن. شیدائی و بی قراری کردن:
به کنج خلوت پاکان و پارسایان آی
نظاره کن که چه مستی کنند و مدهوشی.
سعدی
لغت نامه دهخدا
آنکه نمد پوشد: آن جوان نمد پوش... سر عیارانست، درویشی که نمدبتن کند: چون یار جفا پیشه نمد مال بود ما پیر نمد پوش و قلندر باشیم. (مجمع الاصناف. نسخه نفیسی متعلق بکتابخانه مرکزی دانشگاه تهران)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از همپوشی
تصویر همپوشی
مطابقت
فرهنگ واژه فارسی سره