آنکه نمد پوشد: آن جوان نمد پوش... سر عیارانست، درویشی که نمدبتن کند: چون یار جفا پیشه نمد مال بود ما پیر نمد پوش و قلندر باشیم. (مجمع الاصناف. نسخه نفیسی متعلق بکتابخانه مرکزی دانشگاه تهران)
آنکه جامه ای از نمد پوشیده باشد: نمدپوشی آمد به جنگش فراز جوانی جهان سوز و پیکارساز. سعدی. تو کآهن به ناوک بدوزی و تیر نمدپوش را چون فتادی اسیر. سعدی. ، پشمینه پوش. (ناظم الاطباء). درویشی که نمد به تن کند. (فرهنگ فارسی معین). کنایه از قلندر و درویش: چون یار جفاپیشه نمدمال بود ما پیر نمدپوش و قلندر باشیم. (مجمعالاصناف، از فرهنگ فارسی معین)
دهی از دهستان چرداول بخش شیروان شهرستان ایلام که در 22 هزارگزی جنوب خاوری چرداول. کنار راه مالرو چرداول به شیروان واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 500 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه چرداول. محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
آنچه گردبخود میگیرد و مانع شود رسیدن گرد را به اشیاء و اثاثه: حبس الفراش، پوشیدن فرش به گردپوش. مِحبَس. (منتهی الارب). جامۀ گردپوش. پردۀ گردپوش: فغان که مرهم کافور در جراحت ما برهنه میرود و گردپوش می آید. طالب آملی (از آنندراج)