معنی مدهوشی
- مدهوشی (مَ)
- حیرانی. سرگردانی. تحیر. سرگشتگی. بیهوشی. (ناظم الاطباء). مدهوش گشتن. مدهوش بودن. حیرت. شیدائی. بی خودی. بی خویشتنی:
ز مدهوشی دلش حیران بمانده
در آن بازیچه سرگردان بمانده.
نظامی.
- مدهوشی کردن، بی خویشتنی نمودن. شیدائی و بی قراری کردن:
به کنج خلوت پاکان و پارسایان آی
نظاره کن که چه مستی کنند و مدهوشی.
سعدی
