جدول جو
جدول جو

معنی نمازگزار - جستجوی لغت در جدول جو

نمازگزار
کسی که نماز می خواند، نمازخوان
تصویری از نمازگزار
تصویر نمازگزار
فرهنگ فارسی عمید
نمازگزار
مصلی. پابند صلوه. (آنندراج). آنکه نماز خواند. نمازکن. نمازگر. (فرهنگ فارسی معین). نمازی. اهل طاعت و عبادت
لغت نامه دهخدا
نمازگزار
نمازخوان
تصویری از نمازگزار
تصویر نمازگزار
فرهنگ لغت هوشیار
نمازگزار
ماموم، مصلی، نمازخوان، نمازکن، نمازگر، نمازی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نمازگاه
تصویر نمازگاه
جای نماز گزاردن، مصلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمازگر
تصویر نمازگر
آنکه نماز بخواند، نمازگزار
فرهنگ فارسی عمید
(بَ دَ / دِ)
مصلی. (منتهی الارب) (آنندراج). پابند صلوه. (از آنندراج). آنکه نماز می خواند. آنکه مواظبت بر خواندن نماز دارد. (ناظم الاطباء) : مردی نمازگذار و اهل تلاوت کلام اﷲ اما قتال و بی باک بود. (تذکرۀ دولتشاه). رجوع به نمازگزار شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
مسجد. مزگت. مشرق. (صراح). مصلی. (مهذب الاسماء). هر جائی که در آن نماز خوانند. (ناظم الاطباء) ، عیدگاه. (آنندراج). جائی گشاده که در آن مردم شهری در عید واستسقا به نماز شوند. (یادداشت مؤلف) : ابوبکر بفرمود تا هیزم بسیار جمع کردند به بقیعالغرقدآنجا که نمازگاه مدینه است. (ترجمه طبری بلعمی). امیر رضی اﷲ از نمازگاه شهر راه بتافت با فوجی از غلامان خاص و به کرانۀ شهر بگذشت. (تاریخ بیهقی ص 436).
مشتری اندر نمازگاه مر اورا
پیشرو و جبرئیل غاشیه دار است.
ناصرخسرو.
آن موضع را نمازگاه عید کرد و مسلمانان را بیرون آورد تا نماز عید کردند. (تاریخ بخارا ص 62). آن را نمازگاه عید ساخت و منبر و محراب نیکو فرمود. (تاریخ بخارا ص 62)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان دشت طال از بخش بانۀ شهرستان سقز، در 21هزارگزی شمال غربی بانه واقع است و 128 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و توتون و کتیرا و گزنگبین و مازوج، شغل اهالی زراعت و زغال سوزی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دادخواه و درخواست کننده، (ناظم الاطباء)، نیازگر
لغت نامه دهخدا
(نَ گَ)
آنکه نماز خواند. نمازکن. نمازگزار. مصلی. (فرهنگ فارسی معین) : در قرآن ذکر نمازگران مؤمنان فراوان کرد. (کشف الاسرار ج 1، از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نمازگاه
تصویر نمازگاه
هر جائی که در آن نماز خوانند، مسجد
فرهنگ لغت هوشیار
ژنکه نمازخواند نمازکن نمازگزار مصلی: درقران ذکرنمازگران مومنان فراوان کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نمازگزاردن
تصویر نمازگزاردن
((~. گُ دَ))
به جای آوردن نماز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمازگاه
تصویر نمازگاه
مصلی
فرهنگ واژه فارسی سره
سجده گاه، مسجد، مصلی، نمازخانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد