شاید مخفف نان بند. رفیده. ناوند. بالشی مدور با حشو پنبه و غیره که خمیر گستردۀ نان بر وی نهند و بدیوار تنور بندند. (یادداشت مؤلف). این بالش گونۀ مدور را کرمانیها لپّو گویند
شاید مخفف نان بند. رفیده. ناوند. بالشی مدور با حشو پنبه و غیره که خمیر گستردۀ نان بر وی نهند و بدیوار تنور بندند. (یادداشت مؤلف). این بالش گونۀ مدور را کرمانیها لَپّو گویند
از: نخل + بند، بمعنی کسی که نخل می بندد، یعنی سازندۀ شبیه نخل. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). شخصی را گویند که صورتهای درختان و میوه را از موم سازد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج). که درخت و گل و میوۀ گوناگون از موم می ساخته و زینت را در خانه های زمستانی می نهاده. (از جهانگیری) : شاخ نارنج و برگ تازه ترنج نخلبندی نشانده بر هر کنج. نظامی. زمان تازمان خامۀ نخلبند سر نخل دیگر برآرد بلند. نظامی. الحق ترنج و سیبی بی چاشنی ّ لذت چون سیب نخلبندان یا چون ترنج منبر. خاقانی. غنائی است خوش چون گل نخلبندان که از زخم خارش عنائی نیابی. خاقانی. عمراست بهار نخلبندان کش هر نفسی خزان ببینم. خاقانی. نقش بهاری که نخلبند نماید عین خزان است از آن بهار چه خیزد؟ خاقانی (از جهانگیری). نخلبندم ولی نه در بستان شاهدم من ولی نه در کنعان. سعدی. همه نخلبندان بخایند دست به حیرت که نخلی چنین کس نبست. سعدی. ز انگیزش و ساخت فرق است چند که این نخل کار است و آن نخل بند. امیرخسرو. نخلبندان حدایق اخبار و نغمه سنجان بساتین اسمار. (حبیب السیر ج 3 ص 2) ، باغبان. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). که نخل خرما پرورد
از: نخل + بند، بمعنی کسی که نخل می بندد، یعنی سازندۀ شبیه نخل. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). شخصی را گویند که صورتهای درختان و میوه را از موم سازد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج). که درخت و گل و میوۀ گوناگون از موم می ساخته و زینت را در خانه های زمستانی می نهاده. (از جهانگیری) : شاخ نارنج و برگ تازه ترنج نخلبندی نشانده بر هر کنج. نظامی. زمان تازمان خامۀ نخلبند سر نخل دیگر برآرد بلند. نظامی. الحق ترنج و سیبی بی چاشنی ّ لذت چون سیب نخلبندان یا چون ترنج منبر. خاقانی. غنائی است خوش چون گل نخلبندان که از زخم خارش عنائی نیابی. خاقانی. عمراست بهار نخلبندان کش هر نفسی خزان ببینم. خاقانی. نقش بهاری که نخلبند نماید عین خزان است از آن بهار چه خیزد؟ خاقانی (از جهانگیری). نخلبندم ولی نه در بستان شاهدم من ولی نه در کنعان. سعدی. همه نخلبندان بخایند دست به حیرت که نخلی چنین کس نبست. سعدی. ز انگیزش و ساخت فرق است چند که این نخل کار است و آن نخل بند. امیرخسرو. نخلبندان حدایق اخبار و نغمه سنجان بساتین اسمار. (حبیب السیر ج 3 ص 2) ، باغبان. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). که نخل خرما پرورد
دهی است از دهستان شهوار بخش میناب شهرستان بندرعباس، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 200 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه، محصولش غلات و خرما و مرکبات، شغل مردمش زراعت است. مزارع قدمگاه و زیرقلعه جزء این ده است
دهی است از دهستان شهوار بخش میناب شهرستان بندرعباس، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 200 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه، محصولش غلات و خرما و مرکبات، شغل مردمش زراعت است. مزارع قدمگاه و زیرقلعه جزء این ده است
دهی است از دهستان چایپارۀ بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی، در 8هزارگزی شمال قره ضیاءالدین واقع است و دارای 730 تن سکنه است. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان چایپارۀ بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی، در 8هزارگزی شمال قره ضیاءالدین واقع است و دارای 730 تن سکنه است. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش غلات، شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
آنکه نعل بر سم ستور بندد. (یادداشت مؤلف) : ز سمش همی در کف نعلبند شکسته شود پتک های گران. مسعودسعد. لاشه چون سم فکند کس نبرد منت نعلبند یا بیطار. خاقانی. شبی نعلبندی و پالانگری حق خویشتن خواستند از خری. نظامی. با نعلبند پسری سرخوش بود. (گلستان سعدی). - امثال: مثل شتری که نعلبندش را نگاه می کند، با کینه و نفرت کسی را می نگرد
آنکه نعل بر سم ستور بندد. (یادداشت مؤلف) : ز سمش همی در کف نعلبند شکسته شود پتک های گران. مسعودسعد. لاشه چون سم فکند کس نبرد منت نعلبند یا بیطار. خاقانی. شبی نعلبندی و پالانگری حق خویشتن خواستند از خری. نظامی. با نعلبند پسری سرخوش بود. (گلستان سعدی). - امثال: مثل شتری که نعلبندش را نگاه می کند، با کینه و نفرت کسی را می نگرد