- نقض
- شکستن عهدو پیمان، شکستن، ویران کردن
معنی نقض - جستجوی لغت در جدول جو
- نقض
- شکستن، کسر، ابطال، فسخ، شکست
- نقض ((نَ))
- شکستن، ویران کردن، منهدم کردن، شکستن عهد و پیمان
- نقض
- Dismantlement, Infringement, Violation
- نقض
- desmantelamento, infração, violação
- نقض
- demontaż, naruszenie
- نقض
- демонтаж , нарушение
- نقض
- демонтаж , порушення
- نقض
- ontmanteling, overtreding
- نقض
- Demontage, Verletzung
- نقض
- desmantelamiento, infracción, violación
- نقض
- démantèlement, infraction, violation
- نقض
- smantellamento, violazione
- نقض
- विघटन , उल्लंघन
- نقض
- ভাঙন , লঙ্ঘন , লঙ্ঘন
- نقض
- pembongkaran, pelanggaran
- نقض
- sökme, ihlal
- نقض
- 해체 , 위반
- نقض
- kuondoa, ukiukaji, uvunjaji
- نقض
- 拆除 , 侵犯 , 违反
- نقض
- 解体 , 侵害 , 違反
- نقض
- פירוק , הפרה , הֲפָרָה
- نقض
- การรื้อถอน , การละเมิด , การละเมิด
- نقض
- تفكيكٌ , خرقٌ , انتهاكٌ
- نقض
- تحلیل , نقض , خلاف ورزی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دیوار افتنده، مرغ فرود آینده، ستاره فرو میرنده ستاره انداخته نیزک (شهاب) بازی که از هوا بر شکار فرود آید، سواری که بر دشمن هجوم آورد، دیوار افتاده یا دیواری که نزدیک افتادن باشد، ستاره از هوا فرود آمده
((مُ نَ قَ ضّ))
فرهنگ فارسی معین
سواری که بر دشمن هجوم آورد، بازی که از هوا بر شکار فرود آید، دیوار افتاده یا دیواری که نزدیک افتادن باشد، ستاره از هوا فرود آمده
پیمان شکنی
نقض حکم: شکستن دستور شکستن رای
Infringe, Violate
infringir, violar
naruszać
нарушать
порушувати
schenden