عهد شکسته. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، تاب رسن بازکرده. (از منتهی الارب) (از آنندراج). تاب بازکردۀ از ریسمان. (ناظم الاطباء) ، خراب شده از بنا. (ناظم الاطباء). بنای بازکرده. (از منتهی الارب). بنای منقوض. (متن اللغه). اسم است بنای منقوض را چون ویران کرده شود. (از اقرب الموارد). نقض. (منتهی الارب) ، شتر لاغرشده ازبسیاری سفر. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). آن اشتر که از بسیاری رفتن لاغر شده باشد. (مهذب الاسماء). نفض. نقضه. (اقرب الموارد) ، گلیم و خبای بازکردۀ غازنموده تا دوباره ریسند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). پارچه ای که تاب نخهای آن را باز کرده و غاز نموده تا دوباره ریسند. (ناظم الاطباء). نقض. (منتهی الارب) (متن اللغه). (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بافتنی ازهم گشوده و واکرده تا دوباره بافند، زمین درواشده وقت برآمدن سماروغ. (منتهی الارب) (آنندراج). قشر زمینی که بر اثر برآمدن سماروغ شکافته شده و ترک خورده باشد. (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). نقض. (ناظم الاطباء). ج، انقاض، نقوض، پیخال زنبور عسل در جای عسل فتاده یا کرم مرده که در انگبین افتاده باشد که بدان جای زنبور را مع آس آلایند تا در آن جای آید و انگبین دهد. (منتهی الارب) (آنندراج). لغتی است در نفض، و نقض مشهورتر و درست تر است. (از متن اللغه) ، آواز بنداندام مردم. (منتهی الارب) ، آواز چوزۀمرغ و عقرب و غوک و عقاب و شترمرغ و سمانی و باز و ونک و وزغ و مانند آن. (منتهی الارب) (از آنندراج)