نقاوت پاکیزه شدن، خالص شدن، نیکو شدن ادامه... پاکیزه شدن، خالص شدن، نیکو شدن تصویر نقاوت فرهنگ فارسی عمید
نقاوت ((نَ وَ)) پاکیزه گشتن، خالص شدن، نیکو گردیدن ادامه... پاکیزه گشتن، خالص شدن، نیکو گردیدن تصویر نقاوت فرهنگ فارسی معین
نقاوت پاکیزگی، خلوص، نیکویی، برگزیده، گزیده، منتخب، نقاوه ادامه... پاکیزگی، خلوص، نیکویی، برگزیده، گزیده، منتخب، نقاوه فرهنگ واژه مترادف متضاد