جدول جو
جدول جو

معنی نفطه - جستجوی لغت در جدول جو

نفطه
(نُ فَ طَ)
سخت خشمناک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). که زود خشمگین گردد. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). آنکه گونۀ وی از خشم سرخ می گردد. (ناظم الاطباء) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
نفطه
(نُ)
دهی است از دهستان خالصۀ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه، در 26هزارگزی شمال غربی کرمانشاه، در دشت سردسیری واقع است و 148 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه قره سوتأمین می شود. محصولش غلات و حبوبات و لبنیات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
نفطه
(نَ طَ / نِ طَ / نَ فِ طَ)
آبلۀ دست. (مهذب الاسماء). آبله. (غیاث اللغات) (بحر الجواهر) (دهار) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). چیچک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جدری. بثره. (اقرب الموارد) (از متن اللغه). آبله و شوخی که در دست ازکار کردن پدید. (ناظم الاطباء). رجوع به نفط شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نفخه
تصویر نفخه
دم، نفس، در پزشکی ورم و آماس شکم
نفخۀ صور: بادی که اسرافیل در روز رستاخیز در صور یعنی شیپور خود می دمد و مردگان زنده می شوند، برای مثال حریفان خلوت سرای الست / به یک جرعه تا نفخۀ صور مست (سعدی۱ - ۱۰۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقطه
تصویر نقطه
جا، محل، در علوم ادبی علامتی ریز و خال مانند در زیر یا روی برخی حروف الفبا، مثل نقطۀ روی «خ»، در علوم ادبی علامتی ریز و خال مانند در انتهای جملۀ نوشتاری، در ریاضیات محل برخورد دو خط، مرکز مثلاً نقطۀ دایره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفحه
تصویر نفحه
یک بار وزیدن باد یا بوی خوش، عطیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفثه
تصویر نفثه
یک بار دمیدن، یک بار آب دهان انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفقه
تصویر نفقه
آنچه صرف و خرج معیشت عیال و اولاد کنند، هزینۀ زندگی عیال و اولاد، آنچه انفاق کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نطفه
تصویر نطفه
سلول های حامل ویژگی های والد نر، اسپرم، آب مرد یا زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفله
تصویر نفله
ضایع و خراب، تلف شده، هدررفته، آدم بی دست و پا، کارخراب کن
فرهنگ فارسی عمید
(عُفُ طَ)
مؤنث عنفط. (منتهی الارب) (از آنندراج). رجوع به عنفط شود، مابین دو شارب تا بینی. (از اقرب الموارد). رجوع به عنفط شود
لغت نامه دهخدا
(مُ نَفْ فِطَ)
تأنیث منفط. ج، منفطات: ادویۀ منفطه. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نقطه
تصویر نقطه
لکه، خال، خجک سیاهی بر سپیدی
فرهنگ لغت هوشیار
یکبار دمیدن یک فوت دمیده، سروده یک بار دمیدن فوت کردن، شعر، جمع نفثات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفحه
تصویر نفحه
دمیدگی، پاره ای از عذاب، و بمعنی عطیه
فرهنگ لغت هوشیار
نفخه در فارسی یک بار دمیدن، وزیدن باد دمیدن باد، آماس شکم، دمش یک بار دمیدن با دهان دم و غیره. یا نفخه اسرافیل (اسرافیلی) دمیدن اسرافیل در صور نفخه صور: بیک نفخه اسرافیلی همه را در بسیط قیامت حاضر کند، یک بار باد کردن، پر شدن شکم از باد، ورم بادی سخت ورم ریحی آماس شکم. یانفخه روح. دمی که روح القدس در آستین مریم مادر عیسی دمید
فرهنگ لغت هوشیار
نفرت در فارسی کین رمیدگی ریغ آریغ آزیغ سیر دلی بیزاری تولیدن رمش فرمان، پنام چشم پنام، مردمگریز
فرهنگ لغت هوشیار
هزینه، آنچه از درم و امثال آن صرف خویشتن یا عیال خود کنند، انفاق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
نفله کردن از سریای نفل به آرش افتادن از میان رفتن از میان بردن تلف شده از بین رفته، آدم مردنی وضعیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفوه
تصویر نفوه
بد دل و سست گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
نفاطه در فارسی مونث نفاط از ریشه پارسی نفت انداز مونث نفاط، مبالغه در نفاط: چون کوهی که عراده رعد و نفاطه برق... و تیر پران بارانش رخنه نکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نطفه
تصویر نطفه
آب پشت در رحم، آن آب که بچه از آن بوجود میاید، آب صافی و روشن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نطفه
تصویر نطفه
((نُ فِ))
آب پاک و صاف، منی، یاخته تشکیل شده از ترکیب یک جفت گانه وبه طور کلی موجود در حال پیدایش از چنین یاخته ای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفثه
تصویر نفثه
((نَ ثَ یا ثِ))
فوت کردن، یک بار دمیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفحه
تصویر نفحه
((نَ حِ))
یک بار وزیدن باد، جمع نفحات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفخه
تصویر نفخه
((نَ خِ))
یک بار دمیدن با دهان، دم و غیره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفقه
تصویر نفقه
((نَ فَ قِ))
هزینه زندگی زن و فرزند، جمع نفقات، آنچه انفاق کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفله
تصویر نفله
((نِ لِ))
هدر رفته، تلف شده، ضایع و خراب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نقطه
تصویر نقطه
((نُ ط))
علامتی ریز و گرد و چهارگوش که در زیر یا روی بعضی از حروف الفبا می گذارند، محل، جا، مرکز، نکته، جمع نقاط، نقطه حرکت مبداء حرکت، ضعف هر یک از معایب شخص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نفحه
تصویر نفحه
بوی خوش، بویه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقطه
تصویر نقطه
Point
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نقطه
تصویر نقطه
ponto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نقطه
تصویر نقطه
punto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نقطه
تصویر نقطه
punkt
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نقطه
تصویر نقطه
точка
دیکشنری فارسی به روسی