دم، نفس، در پزشکی ورم و آماس شکم نفخۀ صور: بادی که اسرافیل در روز رستاخیز در صور یعنی شیپور خود می دمد و مردگان زنده می شوند، برای مثال حریفان خلوت سرای الست / به یک جرعه تا نفخۀ صور مست (سعدی۱ - ۱۰۳)
دم، نفس، در پزشکی ورم و آماس شکم نفخۀ صور: بادی که اسرافیل در روز رستاخیز در صور یعنی شیپور خود می دمد و مردگان زنده می شوند، برای مِثال حریفان خلوت سرای الست / به یک جرعه تا نفخۀ صور مست (سعدی۱ - ۱۰۳)
روی چیزی، رویه، سطح، یک روی از هر برگ کتاب صفحۀ فلوئورسان: صفحۀ شیشه ای که با ماده ای پوشانده شده که وقتی اشعۀ ایکس روی آن می تابد می درخشد، پردۀ فلوئورسان
روی چیزی، رویه، سطح، یک روی از هر برگ کتاب صفحۀ فلوئورسان: صفحۀ شیشه ای که با ماده ای پوشانده شده که وقتی اشعۀ ایکس روی آن می تابد می درخشد، پردۀ فلوئورسان
چیزی است زردرنگ که از شکم بره و بزغالۀ شیرخواره برآید و آن را بر پارۀ پشم بردارند پس ستبر و خشک گردد و بگفتۀ اصمعی و ابوزیدشکنبۀ بره و بزغاله را گویند که هنوز علف نخورده باشد. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). آن را بفارسی پنیرمایه گویند زیرا چون آن را در شیر بیامیزند پنیر گردد. (ناظم الاطباء). در استعمالات طبی و غیر آن دیده شده است که گاه از انفحه پنیرمایه خواهند و گاه معده چهارم ستور نشخواری را اراده کنند که در تداول عامه آن را شیردان و شیردانی گویند. (یادداشت مؤلف). انفحه شیری باشد که منجمد و بسته می شود و در شکنبۀ بچۀ شتر یا میش یا بزو غیره بهم می رسد بشرطی که آن بچه تا حال گیاه نخورده باشد پس شکمش شکافته شیر مذکور که بزردی مایل می شود بیرون می آورند و خشک می کنند و در دواها بکار می برند. (غیاث اللغات). انفحه شیردان است که بعد از آنکه حیوان علف خورد جای سرگین می شود و پنیرمایه آنست که در شیردان از شیر بهم می رسد پس اطلاق انفحه بر پنیرمایه چنانکه مشهور و در کتب مسطور است از قبیل اطلاق محل است و ارادۀ حال. (آنندراج). منفحه. ینق. (یادداشت مؤلف). و در المنجد راجع به معنی اول آمده است: و هو المعروف عند العامه بالمجبنه. پنیرمایه که لبوه گویند. (ناظم الاطباء) : اگر حاجت آید مقدار نیم دانگ پنیرمایۀ خرگوش که به تازی انفحه گویند... (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، عالم صغیر. (یادداشت مؤلف). و رجوع به آفاق و انفسی شود
چیزی است زردرنگ که از شکم بره و بزغالۀ شیرخواره برآید و آن را بر پارۀ پشم بردارند پس ستبر و خشک گردد و بگفتۀ اصمعی و ابوزیدشکنبۀ بره و بزغاله را گویند که هنوز علف نخورده باشد. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). آن را بفارسی پنیرمایه گویند زیرا چون آن را در شیر بیامیزند پنیر گردد. (ناظم الاطباء). در استعمالات طبی و غیر آن دیده شده است که گاه از انفحه پنیرمایه خواهند و گاه معده چهارم ستور نشخواری را اراده کنند که در تداول عامه آن را شیردان و شیردانی گویند. (یادداشت مؤلف). انفحه شیری باشد که منجمد و بسته می شود و در شکنبۀ بچۀ شتر یا میش یا بزو غیره بهم می رسد بشرطی که آن بچه تا حال گیاه نخورده باشد پس شکمش شکافته شیر مذکور که بزردی مایل می شود بیرون می آورند و خشک می کنند و در دواها بکار می برند. (غیاث اللغات). انفحه شیردان است که بعد از آنکه حیوان علف خورد جای سرگین می شود و پنیرمایه آنست که در شیردان از شیر بهم می رسد پس اطلاق انفحه بر پنیرمایه چنانکه مشهور و در کتب مسطور است از قبیل اطلاق محل است و ارادۀ حال. (آنندراج). منفحه. ینق. (یادداشت مؤلف). و در المنجد راجع به معنی اول آمده است: و هو المعروف عند العامه بالمجبنه. پنیرمایه که لبوه گویند. (ناظم الاطباء) : اگر حاجت آید مقدار نیم دانگ پنیرمایۀ خرگوش که به تازی انفحه گویند... (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، عالم صغیر. (یادداشت مؤلف). و رجوع به آفاق و انفسی شود
پنیر مایه. (مهذب الاسماء). به معنی انفحه است که شکنبه باشد. (منتهی الارب). انفحه که از شکم بزغاله بیرون آرند. (از اقرب الموارد). شکنبۀ بره و بزغاله مادامی که شیر می خورد و علف نخورده باشد. ج، منافح. (ناظم الاطباء)
پنیر مایه. (مهذب الاسماء). به معنی انفحه است که شکنبه باشد. (منتهی الارب). انفحه که از شکم بزغاله بیرون آرند. (از اقرب الموارد). شکنبۀ بره و بزغاله مادامی که شیر می خورد و علف نخورده باشد. ج، منافح. (ناظم الاطباء)
نفخه در فارسی یک بار دمیدن، وزیدن باد دمیدن باد، آماس شکم، دمش یک بار دمیدن با دهان دم و غیره. یا نفخه اسرافیل (اسرافیلی) دمیدن اسرافیل در صور نفخه صور: بیک نفخه اسرافیلی همه را در بسیط قیامت حاضر کند، یک بار باد کردن، پر شدن شکم از باد، ورم بادی سخت ورم ریحی آماس شکم. یانفخه روح. دمی که روح القدس در آستین مریم مادر عیسی دمید
نفخه در فارسی یک بار دمیدن، وزیدن باد دمیدن باد، آماس شکم، دمش یک بار دمیدن با دهان دم و غیره. یا نفخه اسرافیل (اسرافیلی) دمیدن اسرافیل در صور نفخه صور: بیک نفخه اسرافیلی همه را در بسیط قیامت حاضر کند، یک بار باد کردن، پر شدن شکم از باد، ورم بادی سخت ورم ریحی آماس شکم. یانفخه روح. دمی که روح القدس در آستین مریم مادر عیسی دمید
رویه و سطح چیزی، جمع صفحات، کناره چیزی، جانب، چهره، صورت، در فارسی هر یک از دو سوی یک ورق کاغذ، مقوا و مانند آن، صفحه مدوری که روی آن موسیقی یا آواز یا گفتار ضبط شده است و به کمک گرامافون به صدا
رویه و سطح چیزی، جمع صفحات، کناره چیزی، جانب، چهره، صورت، در فارسی هر یک از دو سوی یک ورق کاغذ، مقوا و مانند آن، صفحه مدوری که روی آن موسیقی یا آواز یا گفتار ضبط شده است و به کمک گرامافون به صدا