به معنی و وزن دفناس است، یعنی مرد گول فرومایه. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد احمق فرومایه. (ناظم الاطباء) ، مرد بخیل، راعی کاهل که به خواب رود و شتران را بگذارد که تنها چرا کنند. (منتهی الارب) (آنندراج)
به معنی و وزن دفناس است، یعنی مرد گول فرومایه. (منتهی الارب) (آنندراج). مرد احمق فرومایه. (ناظم الاطباء) ، مرد بخیل، راعی کاهل که به خواب رود و شتران را بگذارد که تنها چرا کنند. (منتهی الارب) (آنندراج)
دریغ داشتن بر کسی چیزی را و اهلی نشمردن او را جهت آن چیز. (از منتهی الارب) (آنندراج) ، بخیلی کردن به چیزی. (از تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از غیاث اللغات). بخیلی کردن به چیزی از عزیزی. (آنندراج). رجوع به نفس و نفاسیه شود، حسد کردن بر چیزی. (زوزنی). حسد بردن. (از آنندراج). حسد کردن. (از غیاث اللغات). رجوع به نفس شود
دریغ داشتن بر کسی چیزی را و اهلی نشمردن او را جهت آن چیز. (از منتهی الارب) (آنندراج) ، بخیلی کردن به چیزی. (از تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از غیاث اللغات). بخیلی کردن به چیزی از عزیزی. (آنندراج). رجوع به نَفَس و نفاسیه شود، حسد کردن بر چیزی. (زوزنی). حسد بردن. (از آنندراج). حسد کردن. (از غیاث اللغات). رجوع به نَفَس شود