جدول جو
جدول جو

معنی نغم - جستجوی لغت در جدول جو

نغم
سخن آهسته، آهنگ، سرود
تصویری از نغم
تصویر نغم
فرهنگ فارسی عمید
نغم
(نَ غَ)
سخن آهسته. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کلام خفی. نغم. (متن اللغه) (اقرب الموارد) ، جمع واژۀ نغمه. (غیاث اللغات) ، آواز و صدای سخن کردن. (از برهان قاطع). آواز سخن کردن. (جهانگیری). جرس الکلام. (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
نغم
(نِ غَ)
جمع واژۀ نغمه. رجوع به نغمه شود
لغت نامه دهخدا
نغم
(نَ)
سوراخ کردن و کاویدن زیر زمین، که بعربی نقب گویند. (از برهان قاطع). سوراخ درکردن در زمین. (از جهانگیری). سوراخ که در بیخ دیوار کنند و بعربی آن را نقب گویند و همانا از تغییر لهجۀ عوام است نه لغتی است فارسی علی حده. (انجمن آرا) (آنندراج). تلفظ عامیانۀ نقب عربی است. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
نغم
(نُ غَ)
جمع واژۀ نغمه. رجوع به نغمه شود
لغت نامه دهخدا
نغم
دم برآوردن، آهسته سراییدن، سخن پنهان گفتن، سرود گفتن در غنا
تصویری از نغم
تصویر نغم
فرهنگ لغت هوشیار
نغم
((نَ))
آهسته سراییدن، آهسته سخن گفتن، آهسته سرایی، آهسته گویی، سخن آهسته، نغمه
تصویری از نغم
تصویر نغم
فرهنگ فارسی معین
نغم
((نَ غَ))
سخن آهسته
تصویری از نغم
تصویر نغم
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نغمه
تصویر نغمه
(دخترانه)
ترانه، آهنگ، آهنگ یا ملودی، آوازه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نغمه ساز
تصویر نغمه ساز
نغمه سازنده، آهنگ ساز، نغمه پرداز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نغمه زن
تصویر نغمه زن
نغمه زننده،، نغمه ساز، نغمه پرداز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نغمه سرا
تصویر نغمه سرا
نغمه سراینده، سرودخوان، نغمه پرداز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نغمه پرداز
تصویر نغمه پرداز
آهنگ ساز، سرودگو، آواز خوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نغمه
تصویر نغمه
آواز خوش، سرود، آهنگ، ترانه، نوا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نغمه طراز
تصویر نغمه طراز
نغمه پرداز، آهنگ ساز، سرودگو، آواز خوان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نغمه کش
تصویر نغمه کش
نغمه پرداز، آوازخوان
فرهنگ فارسی عمید
(مُ غَم م)
اندوهگین. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، دهان و یا بینی بسته و پوشیده شده، شتر زمام بسته. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انغام شود
لغت نامه دهخدا
(شِنْ نَ)
رغماً له شنغماً، از اتباع است، برخلاف میل و خواهش او. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به سنغم شود
لغت نامه دهخدا
(تَ نَغْ غُ)
کاری را کردن: فلعت ذاک رغما له سنغما، کردم آن کار را برغم آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَدْ یَ)
سخن نرم گفتن. (تاج المصادر بیهقی). سخن آهسته گفتن، یقال: سکت فماتنغم، آهسته سرائیدن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ)
آواز. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). نغمه. (منتهی الارب). رجوع به نغمه شود، نیکوئی صوت در قرائت. (ناظم الاطباء). حسن صوت در قرائت. نغمه. ج، نغمات، واحد نغم. (از اقرب الموارد). رجوع به نغم شود
لغت نامه دهخدا
(نَ مَ / مِ)
نغمه. آواز. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (آنندراج). نوا. (ناظم الاطباء). آوا. نغمه. رجوع به نغمه شود:
شده نغمۀ چنگ بر سوک مرگ
که خواهد فروریختن تار و برگ.
فردوسی.
این سماع خوش و این نالۀ زیر و بم را
نغمه از گوش دل و گوش هویدا نشود.
منوچهری.
وین نیز عجب تر که خورد بادۀ بی چنگ
بی نغمۀ چنگش به می ناب شتاب است.
منوچهری.
به گوشم قوت مسموع و سامع
به ساز و نغمۀ بربط شنیدن.
ناصرخسرو.
بدل نغمۀ عنقاست کنون
نغمۀ جغد بر ایوان اسد.
خاقانی.
در ساز ناز بود ترا نغمه های خوش
این دم قیامت است که خوشتر فزوده ای.
خاقانی.
یافته در نغمۀ داود ساز
قصۀ محمود و حدیث ایاز.
نظامی.
- از نغمه افتادن ساز، خارج از آهنگ شدن. (از بهار عجم) :
بی همنفس صدا نشود از کسی بلند
افتد ز نغمه ساز چو یکتار می شود.
شفیع اثر (از بهار عجم).
- خوش نغمه، خوشاوا. خوش آواز:
آوازچنگ و مطرب خوش نغمه گو مباش
ما را حدیث دلبر خوشخوی خوشتر است.
سعدی.
- نغمه پیما:
که تارنی اش کآن به بالا بود
از آنها بت نغمه پیما بود.
ملاطغرا (در وصف ارغنون، ازآنندراج).
- نغمه سار:
گل قدر از آن یافت ابر بهار
که عالم شد از رعد او نغمه سار.
ملاطغرا (در تعریف نی انبان، از آنندراج).
- نغمه فرد:
کسی غیر آن دلبر نغمه فرد
زبان در دهان مغنی نکرد.
عرفی (در وصف نی انبان، از آنندراج).
- نغمه های نیمرنگ، نغمه های ناتمام. (غیاث اللغات) (آنندراج).
، آواز خوش. (آنندراج) (از بهار عجم) (ناظم الاطباء) :
گر ندانی ز زاغور بلبل
بنگرش گاه نغمه وغلغل.
منوچهری.
نظم او را تو مپندارچو نظم دگران
کی بود نغمۀ داود چو آواز درای.
شرف شفروه.
درین بهار ز جوش نشاط دل دانش
شراب نغمه چو بلبل ز ساغر گل نوش.
دانش (از آنندراج).
بیا که هر سر مو را نوا طراز کنیم
نقابهای عروسان نغمه باز کنیم.
طالب (از آنندراج).
دل طالب اگر خون ترنم در گلو دارد
کدامین عندلیب این نغمه های تازه میریزد.
طالب (از آنندراج).
من و دل در شکن زلف تو چون ناله کنیم
نغمه در حنجرۀ قمری و بلبل شکنیم.
باقر کاشی (از آنندراج).
، سرود. (زمخشری). ترانه. سرود. لحن. (ناظم الاطباء) ، راه. (یادداشت مؤلف). آهنگ. آهنگ موسیقی. (ناظم الاطباء) ، دستان. چهچه، گفتار خوب، جرس کلمه، نیکوئی آواز. (یادداشت مؤلف) ، در اصطلاح موسیقی، آوازی بود واقع در زمانی محسوس القدر که در تمام آن زمان قسطی از حدت و ثقل داشته باشد. (یادداشت مؤلف از خلاصه الافکارفی معرفه الادوار شهاب صیرفی)
لغت نامه دهخدا
(نُ مَ)
جرعه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (متن اللغه) (ناظم الاطباء). آشام. (ناظم الاطباء). لغتی است در نغبه. (از متن اللغه). ج، نغم
لغت نامه دهخدا
(نَ غَ مَ)
واحد نغم است. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نغمه طرازی
تصویر نغمه طرازی
نغمه پردازی
فرهنگ لغت هوشیار
ترانه تراز نغمه پرداز: ... در علم موسیقی ماهر در قول و عمل نوا ساز و تصنیفاتش نغمه طراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نغمه کشی
تصویر نغمه کشی
نغمه پردازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نغمه کش
تصویر نغمه کش
نغمه پرداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نغمه سرایی
تصویر نغمه سرایی
نغمه پردازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منغم
تصویر منغم
اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنغم
تصویر تنغم
آهسته سرایی نرمخوانی چرگری (چرگر نغمه خوان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نغمت
تصویر نغمت
نغمه: بنغمتی خوش این آوازبرداده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نغمه
تصویر نغمه
آواز حسن صوت در قرائت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نغمه
تصویر نغمه
((نَ مِ))
آواز خوش، سرود
فرهنگ فارسی معین
آوا، آواز، آهنگ، پرده، ترانه، ترنم، سرود، نشید، نوا
فرهنگ واژه مترادف متضاد