جدول جو
جدول جو

معنی نغاک - جستجوی لغت در جدول جو

نغاک
(نِ)
ابله. نادان. حرام زاده را نیزگویند و به عربی ولدالحرام خوانند. (برهان قاطع). مصحف فغاک است. (یادداشت مؤلف). رجوع به فغاک شود
لغت نامه دهخدا
نغاک
((نِ))
نادان، ابله، حرامزاده
تصویری از نغاک
تصویر نغاک
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نساک
تصویر نساک
(دخترانه)
نام همسر سیامک پسر کیومرث پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نغزک
تصویر نغزک
انبه، درختی تناور با برگ های دراز و نوک تیز و گل های خوشه ای که بلندیش به ده متر می رسد و در هندوستان می روید، میوۀ این درخت که بزرگ و گوشتی است و هسته ای بزرگ دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نساک
تصویر نساک
ناسک ها، عابدها، زاهدها، پارساها، جمع واژۀ ناسک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فغاک
تصویر فغاک
احمق، کودن، کم خرد، ابله، گول، غمر، سبک رای، بدخرد، تاریک مغز، کانا، کردنگ، انوک، غتفره، تپنکوز، خل، بی عقل، شیشه گردن، گردنگل، کاغه، کهسله، دنگل، چل، کم عقل، خرطبع، لاده، خام ریش، ریش کاو، دنگ، نابخرد، دبنگ برای مثال آن کت کلوخ روی لقب کرد خوب کرد / زیرا لقب گران نبود بر دل فغاک (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۳۵)
حرام زاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نراک
تصویر نراک
دائم، همیشه، پیوسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغاک
تصویر مغاک
گود، گودال، جای گود، برای مثال ابله و فرزانه را فرجام خاک / جایگاه هر دو اندر یک مغاک (رودکی - ۵۳۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نماک
تصویر نماک
ملاحت، زیبایی، رواج، رونق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نغاغ
تصویر نغاغ
نفاغ، قدحی که با آن شراب بخورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زغاک
تصویر زغاک
شاخۀ تاک، شاخۀ رز، شاخۀ درخت انگور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نغام
تصویر نغام
نفام، تیره رنگ، سیه فام، زشت و زبون، ناخوش
فرهنگ فارسی عمید
(زَ)
شاخ درخت انگور را گویند. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). شاخ درخت مو. (ناظم الاطباء). قیاس شود: ازغ. اژغ. آزغ. آژغ. زخاره. شاخۀ درخت انگور. شاخۀ مو. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(نَزْ زا)
عیّاب. بسیار عیب کننده. (از اقرب الموارد) (از المنجد). مرد سخت عیب کننده مردمان. (ناظم الاطباء). عیب کننده. طعنه زننده. (فرهنگ خطی). نزک. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
ابله. نادان. (یادداشت مؤلف) (فرهنگ فارسی معین) :
آن کت کلوخ روی لقب کرد خوب کرد
ایرا لقب گران نبود بر دل فغاک.
منجیک.
همانا به چشمت هزاک آمدم
و یا چون تو ابله فغاک آمدم.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(نَ)
همیشه. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (جهانگیری) (فرهنگ نظام) (انجمن آرا). دایم. (برهان قاطع). پیوسته. (ناظم الاطباء). بردوام. (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (جهانگیری) (فرهنگ نظام) (انجمن آرا) :
کی بود بار خدایا که ببینیم خراب
خان ومان و در و کویش که سیه باد نراک.
نزاری (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نغاش
تصویر نغاش
بدبده استرلیایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیاک
تصویر نیاک
نیا جد: (ایا شاهی که ملک تو قدیم است (قدیمی) از ادهاکا. نیاکت بوده پاک (در اصل: بردباک) از اژدهاکا) (دقیقی. لفا اق. 253 با تصحیح دهخدا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نماک
تصویر نماک
نمک. یابی نمک. بی ملاحت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نغار
تصویر نغار
جوشنده و جوشان زخم خون چکان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ناسک، نیایشگران کرپان کنندگان جمع ناسک. نسایج (صفت واسم)، جمع نسیجه: هرنامه ای از نسایج قلمش نقش بندان کارگاه تحریر و تحبیر راکارنامه ای
فرهنگ لغت هوشیار
زشت و ناخوش: چون صورت و کار دیو را دیدی بگذار طریقت نغامش را. (ناصر خسرو. 23)، تیره رنگ سیه فام. نغام گردیدن (گشتن)، زشت و ناخوش شدن، تیره رنگ شدن سیه فام شدن: بخیزد یکی تند گرد از میان که روی اندران گرد گردد نغام. (دقیقی. لفا. اق. 337)
فرهنگ لغت هوشیار
مصغر نغز خوبک نیکک، انبه (معرب آن نیز نغزک) : نغزک خوش نغز کن بوستان نغزترین میوه هندوستان... (امیر خسرو. جها. فرنظا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نزاک
تصویر نزاک
پرخاشگر نکوهنده
فرهنگ لغت هوشیار
همیشه دایم: کی بودبارخدایاخ که ببینیم خراب خان ومان ودروکویش که سیه بادنراک. (نزاری رشیدی جها)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغاک
تصویر مغاک
جای فرو رفته و گود گودال: (به مغاکها و مغارات متوطن شوند) (مرزبان نامه. تهران. چا.: 196)، گودال عمیق خواه در خشکی و خواه در دریا
فرهنگ لغت هوشیار
ابله، نادان این واژه در آنندراج تازی دانسته شده پارسی است نادان، زدوده، هاژ، غر زاده موله زای ابله نادان، حرامزاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغاک
تصویر زغاک
شاخه درخت انگور شاخه درخت انگور شاخه مو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زغاک
تصویر زغاک
((زَ))
شاخه درخت انگور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فغاک
تصویر فغاک
((فَ یا فُ))
ابله، نادان، حرام زاده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغاک
تصویر مغاک
((مَ))
گودال، جای گود و عمیق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نراک
تصویر نراک
((نَ))
همیشه، دایم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نغام
تصویر نغام
((نَ))
ذرات گرد و غبار پراکنده در هوا، زشت و ناخوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیاک
تصویر نیاک
نیا، جد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغاک
تصویر مغاک
حفره
فرهنگ واژه فارسی سره