سپیدی خالص گردیدن. (منتهی الارب). سپید خالص گردیدن. (آنندراج) ، فربه شدن، دل گرفتن از گوشت میش، به شتاب رفتن. (منتهی الارب). در تمام معانی رجوع به نعج شود
سپیدی خالص گردیدن. (منتهی الارب). سپید خالص گردیدن. (آنندراج) ، فربه شدن، دل گرفتن از گوشت میش، به شتاب رفتن. (منتهی الارب). در تمام معانی رجوع به نَعج شود
جمع واژۀ نعت. رجوع به نعت شود: پس از رسیدن ما به نشابور رسول خلیفه دررسید با عهد و لوا و نعوت و کرامات، چنانکه هیچ پادشاهی را مانند آن ندادستند. (تاریخ بیهقی). هر خردمندی که فطنتی دارد تواند دانست که حمید امیرالمؤمنین به معنی از نعوت حضرت خلافت است. (تاریخ بیهقی)
جَمعِ واژۀ نعت. رجوع به نَعت شود: پس از رسیدن ما به نشابور رسول خلیفه دررسید با عهد و لوا و نعوت و کرامات، چنانکه هیچ پادشاهی را مانند آن ندادستند. (تاریخ بیهقی). هر خردمندی که فطنتی دارد تواند دانست که حمید امیرالمؤمنین به معنی از نعوت حضرت خلافت است. (تاریخ بیهقی)
بعیر نسوف، شتر که علف رااز بیخ برکند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از المنجد). ج، مناسیف، فرس نسوف السنبک، اسب که در دویدن پیش سم را به زمین نزدیک دارد یا آرنج را به تنگ قریب گرداند. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، عقبه نسوف، پشتۀ دراز دشوارگذر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از المنجد)
بعیر نسوف، شتر که علف رااز بیخ برکند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از المنجد). ج، مناسیف، فرس نسوف السنبک، اسب که در دویدن پیش سم را به زمین نزدیک دارد یا آرنج را به تنگ قریب گرداند. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) ، عقبه نسوف، پشتۀ دراز دشوارگذر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از المنجد)
جمع نعت، ستایش ها زاب ها جمع نعمت صفتها لقبها: چنانکه خلیل رحمه الله - هریک را از ازاحیف اشعار عرب لقبی از اسما مصادر و نعوتی که از آن مشتق باشد مناسب تصرف آن در افاعیل نهاده است
جمع نعت، ستایش ها زاب ها جمع نعمت صفتها لقبها: چنانکه خلیل رحمه الله - هریک را از ازاحیف اشعار عرب لقبی از اسما مصادر و نعوتی که از آن مشتق باشد مناسب تصرف آن در افاعیل نهاده است