- نعمت (پسرانه)
- آنچه باعث شادکامی و آسایش زندگی انسان شود، عطا و بخشش
معنی نعمت - جستجوی لغت در جدول جو
- نعمت
- احسان، نیکی، بهره، مال، روزی، خوشی
- نعمت
- مال، ثروت، احسان، نیکی، دارائی
- نعمت ((نِ مَ))
- احسان، نیکی، مال، روزی، جمع نعم، نعمات
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به نعمت، منسوب به شاه نعمه الله ولی
نعمت، موهبت، نیکی، احسان
کینه کشی، عذاب، عقوبت، پاداش بد، رنج و سختی
نیاز، حاجت، آرزو، همت در امری، حرص و شهوت به چیزی
نرم و نازک شدن، مقابل خشونت و درشتی، ملایمت، نرمی
نعمت ها، احسان ها، نیکی ها، بهره ها، مال ها، روزی ها، خوشی ها، جمع واژۀ نعمت
نعت ها، ویژگی ها، صفات، خصلت ها، ستایش ها، جمع واژۀ نعت
نعمت در فارسی فرهدهش شیدان پلاو نیکبار انباردگی
جمع نعمه، شیدان ها پلاو ها جمع نعمت
نعمت ها، نیکی، احسان
نغمه: بنغمتی خوش این آوازبرداده
پیشی گیرنده پیش بر: اسپ
ملایمت، نرمی
جمع نعت، ستایش ها زاب ها جمع نعمت صفتها لقبها: چنانکه خلیل رحمه الله - هریک را از ازاحیف اشعار عرب لقبی از اسما مصادر و نعوتی که از آن مشتق باشد مناسب تصرف آن در افاعیل نهاده است
آزار، خستگی، درشتی، کینه و عذاب
مراد، کمال مطلوب، ایده آل، غایت آرزو
حرف جواب، کلمۀ تصدیق و ایجاب، بلی، آری
ستور چرنده به ویژه گاو و گوسفند
ستور چرنده به ویژه گاو و گوسفند
نعمت ها، احسان ها، نیکی ها، بهره ها، مال ها، روزی ها، خوشی ها، جمع واژۀ نعمت
ویژگی، صفت، خصلت، ستایش، وصف کردن کسی یا چیزی به نیکی
باغنده ساختن (باغنده گلوله پشم یا نخ حلاجی شده)، چیره گشتن، بی باکانه زدن خواهر پدر
آری و بلی
نشانه، نشانی، وصف، توصیف
آری، بلی