جدول جو
جدول جو

معنی نعص - جستجوی لغت در جدول جو

نعص
(غَ)
خوردن ملخ گیاه زمین را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). خوردن ملخ همه گیاه زمین را. (از متن اللغه) ، به حرکت درآوردن چیزی را. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نعی
تصویر نعی
خبر مرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نعل
تصویر نعل
قطعه آهنی که به پاشنۀ کفش یا به سم ستور می زنند، کفش، پا افزار
نعل در آتش نهادن: انداختن نعل اسب در آتش، عملی که غرائم خوانان و افسونگران انجام می دادند و برای حاضر ساختن کسی که در سفر بود نام او را بر نعل اسب می نوشتند و در آتش می انداختند و افسون می خواندند و معتقد بودند که آن شخص در هرکجا که باشد بی قرار می شود و فوراً حرکت می کند، کنایه از بی قرار بودن
نعل واژگون: نعل وارونه، نعلی که وارونه به پای اسب بزنند برای رد گم کردن، در قدیم فراریان برای آنکه کسی رد آن ها را پیدا نکند نعل های وارونه به دست و پای اسب خود می زدند تا رد پای اسب در جهت مخالف راهی که رفته اند بر زمین بماند، کنایه از خدعه به کار بردن برای فریب دیگران، عملی که دیگران را به اشتباه بیندازد، کار غلط انداز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نعش
تصویر نعش
جنازه، جسد، تابوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نعم
تصویر نعم
حرف جواب، کلمۀ تصدیق و ایجاب، بلی، آری
ستور چرنده به ویژه گاو و گوسفند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نعم
تصویر نعم
نعمت ها، احسان ها، نیکی ها، بهره ها، مال ها، روزی ها، خوشی ها، جمع واژۀ نعمت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نعت
تصویر نعت
ویژگی، صفت، خصلت، ستایش، وصف کردن کسی یا چیزی به نیکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقص
تصویر نقص
عیب، کمی، کاستی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نعم
تصویر نعم
نیکویی، خوبی
فرهنگ فارسی عمید
(اَ صِنْ)
جمع واژۀ عصا، بمعنی چوب و چوب دستی. اعصاء. عصی ّ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نعق
تصویر نعق
آواز کردن غراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعص
تصویر بعص
لاغر شدن، اضطراب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبص
تصویر نبص
تره تازه، سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعم
تصویر نعم
آری و بلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعل
تصویر نعل
آنچه بدان ستور سم را از سودگی نگاه دارند، پا افزار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعش
تصویر نعش
جنازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقص
تصویر نقص
کمی در دین و عقل، عیب، کاستی، کم بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعی
تصویر نعی
خبر مرگ دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعج
تصویر نعج
گوشت میش خوردن، سپیدشدن، سپیدناب کنارنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعت
تصویر نعت
نشانه، نشانی، وصف، توصیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نعا
تصویر نعا
آواز گربه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشص
تصویر نشص
جمع نشاص، ابرهای انبوه لشکر ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقص
تصویر نقص
((نَ))
کمی، عیب، کاستی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نعت
تصویر نعت
((نَ))
ستایش، مدح، وصف کردن کسی یا چیزی به نیکی، صفت، جمع نعوت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نعش
تصویر نعش
((نَ))
جنازه، جسد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نعق
تصویر نعق
((نَ))
آواز کردن، غراب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نعل
تصویر نعل
((نَ))
کفش، قطعه آهنی که زیر سم چهارپایان می زنند برای محافظت از آن، در آتش نهادن بی قرار کردن، مضطرب نمودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نعم
تصویر نعم
((نُ))
نازکی، نرمی، نیکویی، خوبی، مقابل بؤس، و بؤس نیکویی و بدی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نعم
تصویر نعم
((نِ عَ))
جمع نعمت، نعمت ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نعم
تصویر نعم
آری، بلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نعی
تصویر نعی
((نَ))
خبر مرگ کسی را دادن، خبر مرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نعم
تصویر نعم
((نَ عَ))
چهارپا، مانند شتر و گوسفند، جمع انعام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نحص
تصویر نحص
گجسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نقص
تصویر نقص
کاستی، کمی، کمبود
فرهنگ واژه فارسی سره
نقصان پذیری، نقص، ناقص بودن
دیکشنری اردو به فارسی