معنی نعش
نعش
((نَ))
جنازه، جسد
تصویر نعش
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با نعش
نعش
نعش
جنازه
فرهنگ لغت هوشیار
نعش
نعش
جنازه، جسد، تابوت
فرهنگ فارسی عمید
نعش
نعش
جسد، کالبد، لاش، لاشه، تابوت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
نخش
نخش
برهان
فرهنگ واژه فارسی سره
نهش
نهش
قرار، وضع
فرهنگ واژه فارسی سره
نقش
نقش
نگار
فرهنگ واژه فارسی سره
رعش
رعش
لرزه گرفتن، لرزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
نمش
نمش
دروغ گفتن، سخن چینی کردن
فرهنگ فارسی عمید
نعم
نعم
حرف جواب، کلمۀ تصدیق و ایجاب، بلی، آری
ستور چرنده به ویژه گاو و گوسفند
فرهنگ فارسی عمید