منسوب به نصیر که یکی از فدائیان حضرت علی کرم اﷲ وجهه بود که آن حضرت را خدا می گفت و آن حضرت او را به قتل می رسانیدند باز او زنده می شد، قصۀ حیات و ممات او مشهور است. (غیاث اللغات) (از آنندراج). اهل حق. علی اللهی. (یادداشت مؤلف). و نیز رجوع به نصیریه و نصیر شود
منسوب به نصیر که یکی از فدائیان حضرت علی کرم اﷲ وجهه بود که آن حضرت را خدا می گفت و آن حضرت او را به قتل می رسانیدند باز او زنده می شد، قصۀ حیات و ممات او مشهور است. (غیاث اللغات) (از آنندراج). اهل حق. علی اللهی. (یادداشت مؤلف). و نیز رجوع به نصیریه و نُصَیر شود
میرزا نصیری، لطفعلی بن محمدکاظم تبریزی ملقب به صدرالافاضل و مشهور به ادیب و متخلص به فانی و بعداً به دانش، از علمای معقول و منقول و از شاعران متأخر است. به سال 1268 هجری قمری در شیرازتولد یافت سپس به تهران آمد و در سال 1350 درگذشت ودر ابن بابویه شهر ری مدفون گشت. از تألیفات اوست: 1- اخگر، در شرح معمیات. 2- اساطیر. 3- الاعلام فی ترجمه بعض الاعلام. 4- اغلاط بهجهاللغات. 5- اکسیر اللغه. 6- الباحث، در لغت ترکی. 7- خطبۀ لؤلؤئیه. 8- خمسهالمجد و جمسهالنجد. 9- داموس، در شرح اغلاط قاموس. 10- دبستان، در مصطلحات علمیۀ لغت فرس. 11- دستورالبلاغه. 12- دمعه، در محاضرات. 13- راموزالرموز، در خط. 14- رسالهالاصوات، در موسیقی. 15- رساله در کیفیت و آداب خط عبری. 16- رساله در خط رقاع. 17- رسالۀ سینیه. 18- رساله شینیه. 19- سخنستان، در لغت فارسی. 20-شرح قانونچه. 21- قصیدۀ انصافیه. 22- الکشف عما علی الکشف. 23- کشف الغمام عن شمس الاسلام. 24- کفاهالشتات و الفتات. 25- کلم و حکم، و غیره. از اشعار اوست: به دزدی ز لعلت اگر بوسه ای ربودم بدینسان چرائی بهم بهل گر مرا می نداری بحل که آهسته آن را به جایش نهم. (از ریحانه الادب ج 6 ص 192) میرزا نصیری، محمدرضا بن عبدالحسین طوسی اصفهانی، از علمای امامیۀ قرن یازدهم و مؤلف کتاب تفسیرالائمه است. (از ریحانه الادب ج 4 ص 206). و نیز رجوع به اعیان الشیعه شود
میرزا نصیری، لطفعلی بن محمدکاظم تبریزی ملقب به صدرالافاضل و مشهور به ادیب و متخلص به فانی و بعداً به دانش، از علمای معقول و منقول و از شاعران متأخر است. به سال 1268 هجری قمری در شیرازتولد یافت سپس به تهران آمد و در سال 1350 درگذشت ودر ابن بابویه شهر ری مدفون گشت. از تألیفات اوست: 1- اخگر، در شرح معمیات. 2- اساطیر. 3- الاعلام فی ترجمه بعض الاعلام. 4- اغلاط بهجهاللغات. 5- اکسیر اللغه. 6- الباحث، در لغت ترکی. 7- خطبۀ لؤلؤئیه. 8- خمسهالمجد و جمسهالنجد. 9- داموس، در شرح اغلاط قاموس. 10- دبستان، در مصطلحات علمیۀ لغت فرس. 11- دستورالبلاغه. 12- دمعه، در محاضرات. 13- راموزالرموز، در خط. 14- رسالهالاصوات، در موسیقی. 15- رساله در کیفیت و آداب خط عبری. 16- رساله در خط رقاع. 17- رسالۀ سینیه. 18- رساله شینیه. 19- سخنستان، در لغت فارسی. 20-شرح قانونچه. 21- قصیدۀ انصافیه. 22- الکشف عما علی الکشف. 23- کشف الغمام عن شمس الاسلام. 24- کفاهالشتات و الفتات. 25- کلم و حکم، و غیره. از اشعار اوست: به دزدی ز لعلت اگر بوسه ای ربودم بدینسان چرائی بهم بهل گر مرا می نداری بحل که آهسته آن را به جایش نهم. (از ریحانه الادب ج 6 ص 192) میرزا نصیری، محمدرضا بن عبدالحسین طوسی اصفهانی، از علمای امامیۀ قرن یازدهم و مؤلف کتاب تفسیرالائمه است. (از ریحانه الادب ج 4 ص 206). و نیز رجوع به اعیان الشیعه شود
منسوجی بوده است از کاه و یا خوص و امثال آن: صوف گرما بود و جنس حصیری سرما رخت زرواست خزان جامۀ بز است بهار. نظام قاری. گه حصیری گشاد و صندل باف گاه ترغو و قیف و لاکمخا. نظام قاری
منسوجی بوده است از کاه و یا خوص و امثال آن: صوف گرما بود و جنس حصیری سرما رخت زرواست خزان جامۀ بز است بهار. نظام قاری. گه حصیری گشاد و صندل باف گاه ترغو و قیف و لاکمخا. نظام قاری
نوعی است از اژدها. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، استخوان پهلو نزدیک تهیگاه یا نزدیک چنبر گردن. (منتهی الارب). هما قصیریان، زیرین استخوان پهلو، یا آخر ضلع و کوتاهترین استخوان پهلو، جهد و غایت: قصیراک ان تفعل کذا، ای جهدک و غایتک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، بن گردن. (اقرب الموارد)
نوعی است از اژدها. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، استخوان پهلو نزدیک تهیگاه یا نزدیک چنبر گردن. (منتهی الارب). هما قصیریان، زیرین استخوان پهلو، یا آخر ضلع و کوتاهترین استخوان پهلو، جهد و غایت: قصیراک ان تفعل کذا، ای جهدک و غایتک. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، بن گردن. (اقرب الموارد)
سعید بن عیسی بن احمد بن لب رعینی، مکنی به ابوعثمان و معروف به اصغر و قصیری. در قصیر عطیه به سال 381 هجری قمری متولد شد و به سال 399 برای کسب دانش به قرطبه رفت و در مالقه نیز نزد ابوالحسن زهراوی و علی ابوعثمان نافع به فراگرفتن علوم اشتغال ورزید و به سال 462 وفات کرد. (الحلل السندسیه ج 2 ص 37 و 38)
سعید بن عیسی بن احمد بن لب رعینی، مکنی به ابوعثمان و معروف به اصغر و قصیری. در قصیر عطیه به سال 381 هجری قمری متولد شد و به سال 399 برای کسب دانش به قرطبه رفت و در مالقه نیز نزد ابوالحسن زهراوی و علی ابوعثمان نافع به فراگرفتن علوم اشتغال ورزید و به سال 462 وفات کرد. (الحلل السندسیه ج 2 ص 37 و 38)
محمد، شهیر به نصیرای همدانی از دانشمندان و شعرای قرن یازدهم است و به روایت نصرآبادی در ریاضی دستی داشته و ’قطع نظر از فضیلت، بسیار خوش صحبت و شوخ طبیعت بوده،... دیوانش هزار و یک بیت است، وفاتش در سنۀ 1030 اتفاق افتاد’. وی بر عروض محمد مؤمن حسینی حاشیه ای بنام ’لعل قطبی’ نوشته، او راست: به شعر شهرۀ آفاق گشته ام این است یکی ز جمله غلطهای در جهان مشهور. # نگاه گرم تو روی سخن بمن دارد که چشم پرسخنت با دلم سخن دارد. # بهر راحت نزدم بخیه به زخم تن خویش دوختم سینه که بار دگرش چاک کنم. رجوع به تذکرۀ نصرآبادی ص 166 و آتشکدۀ آذرص 273 و نگارستان سخن ص 122 و فهرست کتاب خانه مدرسه سپهسالار ج 2 ص 443 و ریحانه الادب ج 4 ص 200 و روز روشن ص 698 شود
محمد، شهیر به نصیرای همدانی از دانشمندان و شعرای قرن یازدهم است و به روایت نصرآبادی در ریاضی دستی داشته و ’قطع نظر از فضیلت، بسیار خوش صحبت و شوخ طبیعت بوده،... دیوانش هزار و یک بیت است، وفاتش در سنۀ 1030 اتفاق افتاد’. وی بر عروض محمد مؤمن حسینی حاشیه ای بنام ’لعل قطبی’ نوشته، او راست: به شعر شهرۀ آفاق گشته ام این است یکی ز جمله غلطهای در جهان مشهور. # نگاه گرم تو روی سخن بمن دارد که چشم پرسخنت با دلم سخن دارد. # بهر راحت نزدم بخیه به زخم تن خویش دوختم سینه که بار دگرش چاک کنم. رجوع به تذکرۀ نصرآبادی ص 166 و آتشکدۀ آذرص 273 و نگارستان سخن ص 122 و فهرست کتاب خانه مدرسه سپهسالار ج 2 ص 443 و ریحانه الادب ج 4 ص 200 و روز روشن ص 698 شود
فرقه ای از غلاه شیعه. (از اقرب الموارد). طایفه ای از غلاه شیعه که منسوبند به ابن نصیر وکیل امام یازدهم، به نام علویون نیز معروفند، جمعیت ایشان در حدود 250000 نفر است. (از اعلام المنجد). رجوع به نصیّریه شود
فرقه ای از غلاه شیعه. (از اقرب الموارد). طایفه ای از غلاه شیعه که منسوبند به ابن نصیر وکیل امام یازدهم، به نام علویون نیز معروفند، جمعیت ایشان در حدود 250000 نفر است. (از اعلام المنجد). رجوع به نُصَیَّریه شود
نام فرقه ای از غلاه شیعه که پیروان نصیر نمری اند و گویند خدا در وجود علی حلول کرده است. (از اقرب الموارد). قالوا: ان اﷲ حل فی علی رضی اﷲ عنه. (تعریفات). فرقه ای از غلاه شیعه و معتقدند که حق تعالی در ذات امیرالمؤمنین علی علیه الصلوه و السلام حلول کرده، و حجت آورند که ظهورروحانی در جسمانی از مطالبی است که قابل انکار نمی باشد مانند ظهور جبرئیل در صورت بشر، برای امور خیر وظهور شیطان در صورت بشر در امور شر. و چون علی و اولادش بر سایر معاصران برتر و به تأییدات وابستۀ به اسرار باطنیه مؤید بوده اند از این رو حق به صورت آنان ظهور کرد و به زبان آنها گویا شد و آنان را دستگیری کرد و از این رو خدائی را در ذات امامان از نسل علی منحصر دانند. (از شرح المواقف). فرقه ای از غلاه شیعه که تابعان محمد بن نصیر نمیری اند که ’امام علی النقی را رب دانسته و خودش را نیز مرسل از طرف آن حضرت پنداشته و لواط و نکاح محارم را تجویز میکرده’ - به روایتی دیگر نصیریه نام فرقه ای است که ’به نبوت محمد بن نصیر فهری نمیری قائل هستند’ و به روایت دیگر ’ایشان از شعب سبائیه و معتقد به ربوبیت حضرت امیرالمؤمنین و اتباع شخصی نصیر (بر وزن کمیل) و یا محمد بن نصیر هستند’ و گویند که ’آن حضرت رئیس ایشان یا جمعی از ایشان را کشته بلکه از آن عقیدۀ فاسد منصرف باشند که مثمر واقع نشد’. (ریحانه الادب ج 4 ص 206). گروهی از مردم که در قسمت شمال سوریه سکونت دارند و معتقدات خود را از دیگران مخفی می دارند و فلاحین نامیده می شوند، نصیّری یک تن از ایشان. (از اقرب الموارد)
نام فرقه ای از غلاه شیعه که پیروان نصیر نمری اند و گویند خدا در وجود علی حلول کرده است. (از اقرب الموارد). قالوا: ان اﷲ حل فی علی رضی اﷲ عنه. (تعریفات). فرقه ای از غلاه شیعه و معتقدند که حق تعالی در ذات امیرالمؤمنین علی علیه الصلوه و السلام حلول کرده، و حجت آورند که ظهورروحانی در جسمانی از مطالبی است که قابل انکار نمی باشد مانند ظهور جبرئیل در صورت بشر، برای امور خیر وظهور شیطان در صورت بشر در امور شر. و چون علی و اولادش بر سایر معاصران برتر و به تأییدات وابستۀ به اسرار باطنیه مؤید بوده اند از این رو حق به صورت آنان ظهور کرد و به زبان آنها گویا شد و آنان را دستگیری کرد و از این رو خدائی را در ذات امامان از نسل علی منحصر دانند. (از شرح المواقف). فرقه ای از غلاه شیعه که تابعان محمد بن نصیر نمیری اند که ’امام علی النقی را رب دانسته و خودش را نیز مرسل از طرف آن حضرت پنداشته و لواط و نکاح محارم را تجویز میکرده’ - به روایتی دیگر نصیریه نام فرقه ای است که ’به نبوت محمد بن نصیر فهری نمیری قائل هستند’ و به روایت دیگر ’ایشان از شعب سبائیه و معتقد به ربوبیت حضرت امیرالمؤمنین و اتباع شخصی نصیر (بر وزن کمیل) و یا محمد بن نصیر هستند’ و گویند که ’آن حضرت رئیس ایشان یا جمعی از ایشان را کشته بلکه از آن عقیدۀ فاسد منصرف باشند که مثمر واقع نشد’. (ریحانه الادب ج 4 ص 206). گروهی از مردم که در قسمت شمال سوریه سکونت دارند و معتقدات خود را از دیگران مخفی می دارند و فلاحین نامیده می شوند، نُصَیّری یک تن از ایشان. (از اقرب الموارد)
احمد بن عبدالوهاب بن محمد بن عبدالدائم بن منجی بکری قرشی کندی، ملقب به شهاب الدین و معروف به نویری کندی، از علما و مورخان و خطاطان برجستۀ مصر است. به سال 677 هجری قمری در قریۀ نویره از قراء صعید ادنی در مصر تولد یافت و به سال 732 یا 733 درگذشت. از تألیفات اوست: کتاب نهایهالارب فی فنون الادب در 30 جلد. (از ریحانه الادب ج 4 ص 253). و رجوع به الدررالکامنهج 1 ص 197 و کشف الظنون و قاموس الاعلام ج 6 ص 6424 شود
احمد بن عبدالوهاب بن محمد بن عبدالدائم بن منجی بکری قرشی کندی، ملقب به شهاب الدین و معروف به نویری کندی، از علما و مورخان و خطاطان برجستۀ مصر است. به سال 677 هجری قمری در قریۀ نویره از قراء صعید ادنی در مصر تولد یافت و به سال 732 یا 733 درگذشت. از تألیفات اوست: کتاب نهایهالارب فی فنون الادب در 30 جلد. (از ریحانه الادب ج 4 ص 253). و رجوع به الدررالکامنهج 1 ص 197 و کشف الظنون و قاموس الاعلام ج 6 ص 6424 شود
در بعض نسخ خطی لغت نامه اسدی بیت ذیل به حصیری نسبت داده شده است و ظاهراً خطیری درست باشد و حصیری مصحف آن است چه ابیات دیگری نیز از این وزن و قافیه در همین لغت نامه بنام خطیری آمده است: چه زنی طعنه که با حیزان حیزند همه که توئی حیز و توئی مسخره شنگ و مشنگ. خطیری. رجوع به خطیری شود
در بعض نسخ خطی لغت نامه اسدی بیت ذیل به حصیری نسبت داده شده است و ظاهراً خطیری درست باشد و حصیری مصحف آن است چه ابیات دیگری نیز از این وزن و قافیه در همین لغت نامه بنام خطیری آمده است: چه زنی طعنه که با حیزان حیزند همه که توئی حیز و توئی مسخره شنگ و مشنگ. خطیری. رجوع به خطیری شود
پیروان نصیر و ابن حزم از گزافندگان که باور داشتند باشنادگان آسمان می توانند پیکر زمینی بپذیرند آنان پس از پیامبر (ص) علی بن ابیطالب (ع) را و هم چنین فرزندانش را بهترین آدمیان و برابر با خدا می دانستند
پیروان نصیر و ابن حزم از گزافندگان که باور داشتند باشنادگان آسمان می توانند پیکر زمینی بپذیرند آنان پس از پیامبر (ص) علی بن ابیطالب (ع) را و هم چنین فرزندانش را بهترین آدمیان و برابر با خدا می دانستند