جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نخیری

نخیری

نخیری
نخستین فرزند: ازان دوپسرهرکه نخری بدی دوبهره زمیراث اوبستدی... (یوسف وزلیخای منسوب بفردوسی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

نخیری

نخیری
نخری. فرزند اولین. (برهان قاطع) (آنندراج). نخستین فرزند. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

ذخیری

ذخیری
منسوب به ذُخیر، بَطنی از صدف. رجوع به ذُخَیر شود
لغت نامه دهخدا

فخیری

فخیری
نازیدن. نازیدن به خوی نیکو. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، افزون داشتن کسی را بر کسی در فخر. (منتهی الارب) ، مباهات به مناقب و مکارم و حسب و نسب و جز آن، چه در خود و چه در پدران خود. (اقرب الموارد). فخر. فخار. فخاره. فخیراء. رجوع به فخر شود
لغت نامه دهخدا

شخیری

شخیری
منسوب است به شخیر که نام اجدادی است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا

نخوری

نخوری
فراخ دهن و فراخ شکم و فراخ سوراخ پستان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). واسعالفم. واسعالجوف. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه). یا فراخ احلیل. (از معجم متن اللغه). ج، نَخاوِرَه
لغت نامه دهخدا

نصیری

نصیری
منسوب به نصیر که یکی از فدائیان حضرت علی کرم اﷲ وجهه بود که آن حضرت را خدا می گفت و آن حضرت او را به قتل می رسانیدند باز او زنده می شد، قصۀ حیات و ممات او مشهور است. (غیاث اللغات) (از آنندراج). اهل حق. علی اللهی. (یادداشت مؤلف). و نیز رجوع به نصیریه و نُصَیر شود
لغت نامه دهخدا