جدول جو
جدول جو

معنی نصر - جستجوی لغت در جدول جو

نصر
(پسرانه)
یاری، مدد، پیروزی، ظفر، نام سوره ای در قرآن کریم، نام یکی از پادشاهان سامانی
تصویری از نصر
تصویر نصر
فرهنگ نامهای ایرانی
نصر
یاری کردن، یاری، یاری کننده، صد ودهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۳ آیه، إذا جاء، تودیع
تصویری از نصر
تصویر نصر
فرهنگ فارسی عمید
نصر
یاری، نصرت، مظاهرت، فتح، پیروزی، ظفر یاری، عون، مظاهرت، نصرت، پیروزی
فرهنگ لغت هوشیار
نصر
((نَ))
یاری، کمک
تصویری از نصر
تصویر نصر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نصرت
تصویر نصرت
(دخترانه و پسرانه)
یاری، کمک، پیروزی، فتح
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نصرت
تصویر نصرت
یاری کردن، یاری، پیروزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نصره
تصویر نصره
نصرت در فارسی یاری، پیروزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصرت
تصویر نصرت
یاری کردن، حمایت، کمک، اعانت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصرا
تصویر نصرا
جمع نصیر یاری کنندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصرت
تصویر نصرت
((نُ رَ))
یاری، کمک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عنصر
تصویر عنصر
آخشیج، بن پاره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنصر
تصویر بنصر
بنیام انگشت چهارم از سوی شست پرده 15 از زبانزدهای خنیا (موسیقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنصر
تصویر خنصر
انگشت کوچک دست انسان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنصر
تصویر تنصر
نصرانی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنصر
تصویر بنصر
انگشتی که بین انگشت وسطی و کوچک است، انگشت چهارم از طرف شست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خنصر
تصویر خنصر
انگشت کوچک دست یا پا، کلیک، انگشت کهین، کابلج، انگشتک، انگشت خنصر، کالوج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عنصر
تصویر عنصر
اصل و بنیاد، همت و قصد جسم بسیط و ماده، گوهر، جمع عناصر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنصر
تصویر بنصر
((بِ ص ِ))
انگشت میانه کوچک و وسطی، جمع بناصر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنصر
تصویر تنصر
((تَ نَ صُّ))
مسیحی شدن، نصرانی گردیدن، به کسی یاری رساندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خنصر
تصویر خنصر
((خِ ص))
انگشت خرد، کلیک، کالوج، کابلیج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عنصر
تصویر عنصر
((عُ نْ صُ))
اصل، بن، ماده، جسم بسیط، جسمی که قابل تجزیه به عنصر دیگر نباشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عنصر
تصویر عنصر
جسمی که قابل تجزیه و تقسیم به مواد دیگر نباشد مانند آهن و طلا، جسم بسیط، کنایه از فرد، آدم، آنچه در به وجود آمدن چیزی تاثیر داشته باشد، عامل، هر یک از چهار عنصر اربعه، آخشیج، کنایه از اصل، گوهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نصرت الله
تصویر نصرت الله
(پسرانه)
یاری خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نصرالله
تصویر نصرالله
(پسرانه)
یاری خداوند، نام یکی از فضلای نامدار قرن ششم و مترجم کلیله و دمنه، نصرالله منشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نصرالدین
تصویر نصرالدین
(پسرانه)
یاری دادن به دین، از شخصیتهای افسانه ای
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نصرانی
تصویر نصرانی
پیرو دین مسیح، مسیحی، عیسوی مذهب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نصرهم الله
تصویر نصرهم الله
خدایشان یاری کناد
فرهنگ لغت هوشیار
خدا لشکر او را یاری کناد، یا نصرالله و الویته. خدا لشکر و درفشهای وی را یاری کناد، امروز که زمانه در طاعت و فلک در متابعت رای ورایت خداوند عالم... اعلی الله رایه و اریته ونصرجمده و الویته آمده است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصره الله
تصویر نصره الله
خدایش یاری کناد خدای او را یاری کناد خ
فرهنگ لغت هوشیار
یاری از خدای است. یا نصرمن الله و فتح قریب. یاری از خدای و پیروزی نزدیک است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصرت گستر
تصویر نصرت گستر
فیروز، مظفر، منصور، نصرت قرین
فرهنگ لغت هوشیار
نصرانیت در فارسی از ریشه یونانی ترساییگری نصرانیه در فارسی مونث نصرانی از ریشه یونانی ترسای مونث نصرانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصرانیت
تصویر نصرانیت
دین نصاری، مسیحیت، نصرانی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
نصرانی در فارسی یونانی تازی گشته ترسای ترسا منسوب به ناصره، مسیحی عیسوی (بمناسبت انتساب بمولد عیسی مسیح) جمع نصاری نصرانیان: و چون آهنگ دعا کردند. عالم نصرانیان با ایشان گفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نصراء
تصویر نصراء
جمع نصیر یاری کنندگان
فرهنگ لغت هوشیار