جدول جو
جدول جو

معنی نسیک - جستجوی لغت در جدول جو

نسیک
(نَ)
زر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد). ذهب. طلا، سیم. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از المنجد). نقره. فضه
لغت نامه دهخدا
نسیک
زر و سیم
تصویری از نسیک
تصویر نسیک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نسیم
تصویر نسیم
(دخترانه)
باد ملایم، باد خنک، بوی خوش، نصرت نکیسا، نوازنده و خواننده دربار خسرو پرویز ساسانی، باد بسیار آرام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نساک
تصویر نساک
(دخترانه)
نام همسر سیامک پسر کیومرث پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
ابیات آغازین قصیده به ویژه ابیاتی که مشتمل بر احوالات عاشقانه است، بانسب، شخص عالی نسب، خویش، خویشاوند
فرهنگ فارسی عمید
جریان ضعیف هوا که جهت وزش آن در مواقع مختلف تغییر می کند مانند نسیم خشکی هنگام شب به سمت دریا و نسیم دریا هنگام روز به جانب خشکی، هوای خنک، باد ملایم، بوی خوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نسیج
تصویر نسیج
منسوج، بافته، بافته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نستک
تصویر نستک
پنبۀ زده شده که آن را باریک پیچیده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نساک
تصویر نساک
ناسک ها، عابدها، زاهدها، پارساها، جمع واژۀ ناسک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نسیه
تصویر نسیه
خرید و فروش چیزی به صورتی که پول آن بعداً پرداخت شود، به طور نسیه مثلاً آن لباس را نسیه خریدم
فرهنگ فارسی عمید
(نَ کَ)
ذبح. (اقرب الموارد). قربانی. (ترجمان علامۀ جرجانی ص 99) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ذبیحه. (از اقرب الموارد) (ازالمنجد). آنچه ذبح کرده شود. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنچه قربان کنند به منی ̍. (مهذب الاسماء). ذبیحه. (یادداشت مؤلف). ج، نسک، نسائک، خون یا خون قربانی. (از اقرب الموارد) ، پارۀ سطبر و بزرگ از زر و سیم. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). سبیکه. (اقرب الموارد). سبیکۀ طلا یا نقره و امثال آن. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نسیب
تصویر نسیب
صاحب نژاد، شعر عاشقانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نهیک
تصویر نهیک
گزافکار، دلیر، نیکخوی، تیغ بران
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ناسک، نیایشگران کرپان کنندگان جمع ناسک. نسایج (صفت واسم)، جمع نسیجه: هرنامه ای از نسایج قلمش نقش بندان کارگاه تحریر و تحبیر راکارنامه ای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نستک
تصویر نستک
پنبه زده وباریک پیچیده
فرهنگ لغت هوشیار
تفسیراوسپوختن وتاخیرکردن است. ومعنیش آنست که سال قمری ازسال شمسی یازده روزبتقریب پیشترآید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسیج
تصویر نسیج
بافته شده
فرهنگ لغت هوشیار
پر افتاده، پشم افتاده، انگبین گداخته، پسر، کنه (فتیله) مرغ انگلیسی از گیاهان سمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
باد نرم، دم باد، باد خوش، باد خنک
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه نقد نباشد و بزمانه بعید وعده ادای آن کرده باشند، خرید و فروش و داد و ستدی که بهای آنرا نقد ندهند و به مهلت و فرصت ادا کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حسیک
تصویر حسیک
کوته بالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نسیکه
تصویر نسیکه
نسیکه در فارسی برخی کرپانی، شمش زر شمش سیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نستک
تصویر نستک
((نِ تَ))
پنبه حلاّجی شده که آن را باریک پیچیده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نسیب
تصویر نسیب
((نَ))
وصف موضوعات عاشقانه و مجالس می گساری در شعر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نسیب
تصویر نسیب
((نَ س))
با نسب بودن، خویش داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نسیج
تصویر نسیج
((نَ))
بافته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
((نَ))
باد خنک و ملایم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نسیه
تصویر نسیه
((نِ یِ))
آن چه به وعده فروخته شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نسیه
تصویر نسیه
پسادست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
Breeziness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
brisa
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
bryza
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
бриз
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
бриз
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نسیم
تصویر نسیم
briesje
دیکشنری فارسی به هلندی