معنی نسیب
- نسیب((نَ))
- وصف موضوعات عاشقانه و مجالس می گساری در شعر
واژههای مرتبط با نسیب
نسیب
- نسیب
- صاحب نژاد، شعر عاشقانه
نسیب
- نسیب
- با نَسَب بودن، خویش داشتن
نسیب
- نسیب
- ابیات آغازین قصیده به ویژه ابیاتی که مشتمل بر احوالات عاشقانه است، بانسب، شخص عالی نسب، خویش، خویشاوند
نسیب
- نسیب
- خویشاوند، قریب، شایسته، مناسب، اصیل، شعرلطیف، نسب دار
حسیب
- حسیب
- آنکه دارای حسب و نسب است، بزرگوار
مسیب
- مسیب
- آزاد شده، بر حال خود گذاشته شده، نام یکی از سه برادری که در بخارا پول رایج قرون اولیه هجری راسکه زدند
نسیم
- نسیم
- باد ملایم، باد خنک، بوی خوش، نصرت نکیسا، نوازنده و خواننده دربار خسرو پرویز ساسانی، باد بسیار آرام
نجیب
- نجیب
- شریف، اصیل، عفیف، پاکدامن
نسیه
- نسیه
- پسادست
